وظیفه والدین در دوران آخرالزمان چیست/ پیامبر(ص) از چه پدرانی بیزار است

مسئول بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج) اصفهان، یکی از بدترین تخریب‌ها در دوره آخرالزمان را متوجه خانواده دانست و گفت: شناخت آسیب‌های این دوره و جایگزینی فرهنگ «انتظار» در برابر فرهنگ «ابتذال» از سوی خانواده‌های مهدوی‌باور ضروری است.

خبرگزاری فارس: وظیفه والدین در دوران آخرالزمان چیست/ پیامبر(ص) از چه پدرانی بیزار است

پنجمین روز از دهه مهدویت به نام «مهدویت و خانواده» نامگذاری شده است، به همین منظور با حجت‌الاسلام مهدی نیلی‌پور مسئول بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج) اصفهان و نویسنده کتاب‌ «خانواده مهدوی» گفت‌وگو کردیم.

 

 

*مهم‌ترین فتنه‌های آخرالزمانی پیش‌روی فرهنگ انتظار

وی در ابتدا به جایگاه فرهنگ انتظار در برابر فرهنگ ابتذال اشاره کرد و افزود: یکی از مهم‌ترین خصوصیات دوره غیبت امام عصر(عج) وجود تعارض‌ها و فتنه‌های فرهنگی اخلاقی و دینی و رواج و تکثیر انواع مکاتب و باندهای ضد اخلاقی و ضد خانواده است، در این دوره ناهنجاری‌ها و قانون شکنی‌های دینی، بی‌حیایی و سنت شکنی ملی رواج می‌یابد و هویت فردی، خانوادگی و اجتماعی افراد و جوامع در مخاطره شدید قرار می‌گیرد.

*جایگاه قابل تأمل نهضت فمینیستی در فروپاشی خانواده مهدی‌باور

حجت‌الاسلام نیلی‌پور یکی از بدترین حملات و تخریب‌ها در این دوره را متوجه کانون خانه و خانواده دانست و تصریح کرد: یکی از شایع‌ترین مکاتب امروزی در جهان غرب که در دنیای شرق و در بین مسلمانان نیز بی‌تأثیر نبوده، نهضت فمینیستی و در کنار آن شیطان پرستی با شاخه‌های گوناگون خود است، اساسی‌ترین هدف این گروه‌ها و باندها فروپاشی نهاد خانواده و ایجاد گسست فرهنگی بین نسل‌های گذشته، حال و آینده و تکثیر و تولید نسل‌های آلوده و غیر قانونی و ترویج شهوت پرستی و خطاکاری و استحاله فرهنگی در کارکرد زن و مرد و نظام خانواده و خانه‌داری است.

*ترفندی که دشمن برای ترویج فرهنگ ابتذال در برابر فرهنگ انتظار به کار می‌برد/اهل بیت درباره چه موضوعی در آخرالزمان حالت آماده‌باش دادند

وی با بیان اینکه مکاتب غربی در تلاش هستند تا برای تحقق استحاله فرهنگی  انسان‌ها را از مدار فطرت و قانون طبیعت خارج کنند، ادامه داد: غرب در تلاش هست که عصیان و تمرد در برابر خدا، قانون، نظم و خانواده و اصالت‌های آن را نهادینه و عادی کند و در یک کلام فرهنگ ابتذال را جانشین فرهنگ و تمدن و اخلاق اصیل کند، البته در روایات اهل بیت(ع) این دوران و شاخصه‌های آن پیش‌بینی شده است و به عنوان هشدار و ایجاد آماده‌باش از آن خبر داده شده است.

مسئول بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج) اصفهان در خصوص مؤلفه‌های خانواده‌های مهدی باور در این دوره، ابراز داشت: شناخت آسیب‌ها و آفات این دوره و حفاظت و تنزه از آن‌ها به ویژه در موضوع خانه و خانواده و جایگزینی فرهنگ «انتظار» در برابر فرهنگ «ابتذال» از سوی خانواده‌های مهدوی‌ باور ضروری است.

*راهکارهای عملیاتی ویژه خانواده‌های مهدی باور برای دور ماندن از فتنه‌های آخرالزمان

وی افزود: هر چند در روایات اهل بیت(ع) ناهنجاری خانوادگی دوره آخرالزمان و دوران غیبت تبیین شده تا محبان اهل بیت(ع) با مراقبت شدید، خانواده‌های خود را از این گونه آسیب‌ها محافظت کنند، در روایتی امام صادق(ع) پس از آنکه به نشانه‌ها، علامات، اوضاع و احوال دوره آخرالزمان اشاره می‌کنند، می‌فرماید: «فَکُن عَلی حذَرٍ واطلُب إلی الله النَّجاهَ واعلَم أنَّ الناسَ فی سُخطِ الله عزَّو جلَّ...وَاجتهِد أن یَراکَ الله عزَّو جلَّ فیِ خِلافِ ما هُم عَلَیهِ»، در چنین زمانی از خشم خدا برحذر باش و از خداوند نجات بطلب و بدان که مردم مورد خشم و غضب پروردگار هستند و... تلاش کن که خداوند تو را در وضعی برخلاف وضع آن‌ها ببیند.

*نقش بی‌غیرتی در کم‌رنگ شدن ارزش‌های اسلامی در دوران قبل از ظهور

حجت‌الاسلام نیلی‌پور در ادامه به تشریح ناهنجاری‌های خانوادگی در آخرالزمان پرداخت و بیان داشت: یکی از ناهنجاری‌های خانوادگی در دوران منتهی به ظهور «بی غیرتی» است، غیرت در لغت به معنای کراهت انسان از تصرف بیگانه در حقوق اوست و در اصطلاح به معنای تلاش انسان برای مراقبت از ناموس، آبرو، مال و حق خویش هست و بی‌غیرتی نیز به معنای کوتاهی در نگهبانی از آن ارزش‌هایی است که حفظش واجب است، با این حال در دوره آخرالزمان زنان و مردان و جوانان دچار نوعی بی حسی و بی میلی در دفاع از ارزش‌های اسلامی و انسانی و از کیان خود و خانواده خود می‌شوند.

وی ادامه داد: بنابراین بر اساس روایات اهل بیت(ع)، این صفت اخلاقی در آخرالزمان به شدت مورد آسیب قرار می‌گیرد و زنان، مردان و جوانان نه تنها غیرت خویش را از دست می دهند، بلکه به نداشتن آن نیز افتخار می کنند، به همین دلیل جهت حراست از کیان و قداست خانواده لازم است تا با پناه بردن به فرهنگ انتظار و غیرت ورزی از ابتذال و بی غیرتی، خانواده‌ها را مصونیت بخشید.

نویسنده کتاب «خانواده مهدوی» زن پرستی و شهوت پرستی را دومین ناهنجاری‌های خانوادگی در آخرالزمان دانست و گفت: به تعبیر روایات یکی از آفات و ناهنجاری‌های خانوادگی در آخرالزمان، زن سالاری تا سر حد قبله قرار دادن زن است، به گونه‌ای که پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «یکونُ الرَّجُل هَمُّهُ بَطنُهُ وقِبلَتُهُ زوجَتُهُ و دینُه دراهِمُهُ»، در آخرالزمان تمام همت یک مرد شکم او خواهد بود و قبله‌اش همسر او و دینش، درهم و دینار او!

وی به تبیین بیشتر این موضوع پرداخت و ادامه داد: تعبیر به قبله قرار دادن زنان، چندین معنا می‌تواند داشته باشد؛ پرستش و آلهه قرار دادن زن، کانون توجه قرار دادن زن در همه زندگی به طور مطلق همانند رو به سوی قبله ایستادن در نماز و از همه به غیر از زن، سلب توجه و علاقه کردن، تواضع و ذلت افراطی در برابر زن همانند فردی که در حال نماز رو به سوی قبله در برابر خداوند رکوع و سجود می‌کند.

*از عدم احسان به والدین تا کم توجهی والدین به امور دینی فرزندان/پیامبر(ص) از چه پدرانی بیزار است

حجت‌الاسلام نیلی‌پور عدم احسان در رسیدگی به والدین را سومین ناهنجاری در آخرالزمان بیان کرد و اذعان داشت: یکی از مشکلات خانوادگی در آخرالزمان ایجاد گسست و گسیختگی بین اعضای خانواده و بی‌توجهی فرزندان نسبت به والدین است، پیامبر اعظم(ص) در ترسیم این حالت می‌فرماید: «ورأیتَ العُقُوقَ قَد ظَهَرَ و استُخِفَّ بِالوالدین»، و می‌بینی که عاقّ والدین شدن رواج یافته، پدر و مادر سبک شمرده می‌شوند.

وی افزود: یکی از ناهنجارهای دوره آخرالزمان، کم توجهی والدین به امور معنوی و دینی فرزندان و مانع تراشی آنان برای آشنایی علمی و گرایش‌های دینی است، روایت شده که روزی رسول خدا(ص) به برخی از کودکان نظری کرد و فرمود: وای بر فرزندان آخرالزمان از روش پدرانشان! عرض شد: یا رسول الله! از پدران مشرک آن‌ها؟ فرمود: نه، از پدران مسلمانشان که چیزی از فرائض دینی را به آن‌ها یاد نمی‌دهند و اگر فرزندان خود از پی فراگیری بروند منعشان می‌کنند و و تنها از این خشنودند که آن‌ها درآمد مالی داشته باشند هر چند ناچیز باشد، سپس فرمود: من از این پدران بیزارم و آنان نیز از من بیزارند.

*منظور از قطع رحم در دوران آخرالزمان/جایگاه همسایه در اندیشه‌های مهدوی

مسئول بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج) اصفهان درباره پنجمین ناهنجاری خانوادگی در دوران آخرالزمان، گفت: از معضلات و آسیب‌های خانوادگی دوره آخرالزمان، قطع رحم و نا آشنایی با آشنایان و بی وفایی و کم توجهی و عدم ارتباط بین اقوام و خویشان است، این معضل خانوادگی در حالی است که ارتباطات اجتماعی و روابط با غیر اقوام در برخی موارد جدی گرفته شده و در آن افراط می‌شود.

وی ادامه داد: یکی از آفات خانواده‌ها در آخرالزمان، عدم رعایت حقوق همسایگان و همسایه آزاری به طرق گوناگون است، امام صادق(ع) می‌فرماید: «یُؤذِی الجارُ جارَهُ، لَیسَ لَهُ مانِعٌ»، همسایه به همسایه‌اش آزار و اذیت می‌کند و کسی جلوگیری نمی‌کند، همچنین از نکات قابل تأمل این دوره کثرت طلاق و سست شدن نهاد خانواده و فروپاشی روابط خانوادگی و گسیختگی خانواده‌هاست.

*وظیفه والدین در دوران آخرالزمان چیست

حجت‌الاسلام نیلی‌پور لذت گرایی افراطی و غیر مشروع را هشتمین ناهنجاری دوران قبل از ظهور بیان کرد و ابراز داشت: امام صادق(ع) میفرماید: «یکونُ هَمُّ النَّاسِ بُطُونُهُم وفروجُهُم، فَلا یُبالُونَ بِما أکَلُوا ولا بِما نَکَحُوا» هم و غم مردم در آخرالزمان، همه همت مردم به سیر کردن شکم و رسیدگی به شهوتشان خلاصه می‌شود، دیگر اهمیت نمی‌دهند که آنچه می‌خورند حلال است یا حرام؟ و اینکه آیا راه اطفای غرایزشان مشروع است یا نامشروع!

وی با تأکید بر اینکه یکی از وظایف والدین، هدیه رزق حلال و پاک به فرزندان و کسب تقوای اقتصادی است، ادامه داد: باید توجه داشت که پرورش و تربیت فرزندان توأم با تقوی اقتصادی باشد، چرا که رزق ناپاک و آلوده، تأثیرات تخریبی عمیقی بر روح و روان و معنویت گرایی افراد خواهد داشت، با این وجود در دوره آخرالزمان بحران معنوی به عرصه اقتصاد خانواده کشیده می‌شود و خانواده‌ها تقوای اقتصادی را از دست داده و خود را به انواع آلودگی‌های اقتصادی دچار می‌سازند، آلودگی‌هایی همچون ربا، کم فروشی، رشوه خواری، گران فروشی و... که اهل البیت(ع) به گوشه‌هایی از این انحرافات اشاره کرده‌اند.

نویسنده کتاب«خانواده مهدوی» به روایتی از پیامبر(ص) در خصوص ناهنجاری حرام خواری در دوره آخرالزمان اشاره کرد و گفت:‌ رسول خدا(ص) می‌فرماید: «وعِندها یَظهَرُ الرِّبا و یَتَعامَلونَ بِالرُّشی ویُوضَعُ الدّینُ وتُرفَع الدُّنیا»، در آن زمان وبا شایع می‌شود، کارها با رشوه انجام می‌یابد، مقام و ارزش دین تنزل پیدا می‌کند و دنیا در نظر آن‌ها ارزش پیدا می‌کند.


مراسم احیای شب نیمه شعبان در مسجد دانشگاه تهران برگزار می‌شود

مراسم احیای شب نیمه شعبان با سخنرانی حجت‌الاسلام پناهیان و مداحی سعید حدادیان در مسجد دانشگاه تهران برگزار می‌شود.

خبرگزاری فارس: مراسم احیای شب نیمه شعبان در مسجد دانشگاه تهران برگزار می‌شود

 همزمان با فرارسیدن میلاد امام زمان علیه‌السلام، مراسم پرفیض احیای شب نیمه شعبان با حضور عاشقان و منتظران حضرت ولی عصر(عج) در مسجد دانشگاه تهران برگزار می‌شود.

این مراسم روحانی یکشنبه دوم تیرماه با قرائت دعای روحبخش کمیل با صدای امیر صفرنژاد، سخنرانی حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان و مداحی سعید حدادیان از ساعت 22:30 تا 2:30 برگزار خواهد شد.

حضور در این مراسم معنوی برای عموم علاقه‌مندان آزاد است.


پخش قرائت يک جزء قران هر روز

دبیر شورای معارف سیما در تشریح ویژه برنامه های تلویزیون در ماه مبارک رمضان و با بیان اینکه قران اصلی ترین محور این برنامه هاست ، افزود: پخش قرائت یک جزء قران به صورت ترتیل، از برنامه های روزانه همه شبکه های سیماست.

به گزارش رجانيوز به نقل از واحد مرکزی خبر ، پرویز فارسیجانی در نشستی خبری گفت : شبکه یک سیما بعد از اذان صبح ؛ شبکه 2 ، ساعت 2 و نیم بامداد ؛ شبکه 3 دو بار در ساعات 13 و 40 دقیقه و 5 و 30 دقیقه بامداد با قاریان متفاوت ؛ شبکه تهران، بعد از نماز ظهر و عصر با صدای استاد کریم منصوری و تکرار آن در شامگاه ؛‌ شبکه قران ساعت 13 و 30 دقیقه، قرائت نیم جزء ‌و ساعت 1 بامداد قرائت نیم جزء دیگر و همچنین ساعت 18 قرائت یک جزء کامل را در جدول برنامه های خود دارند.

فارسیجانی با بیان اینکه برنامه تفسیر قران نیز در ماه مبارک رمضان از همه شبکه های سیما پخش خواهد شد ، گفت :‌ علاقه مندان به بهره مندی از دروس تفسیر می توانند روزانه از شبکه های قران و آموزش سیما استفاده کنند.

وی افزود: علاوه بر قران ، ویژه برنامه های سیما سه محور دیگر از جمله ادعیه ، مناجات و زیارتها ؛ سخنرانی های مذهبی با موضوعات "معنویت و عبودیت" و بیان و آموزش احکام را شامل می شود.

دبیر شورای معارف سیما گفت: برنامه بیان احکام در شبکه یک ، هنگام سحر و ظهر؛ در شبکه دو ،‌ با رویکرد آموزش به نوجوانان ؛‌ شبکه سه ساعت 12 و 20 دقیقه ؛‌ شبکه تهران ساعت 15 و 20 دقیقه ؛‌ شبکه قران ساعت 9 و شبکه آموزش ساعت 12 و 30 دقیقه پخش خواهد شد.

دبیر شورای معارف سیما در ادامه گفت: ویژه برنامه افطار در شبکه دو با عنوان "ماه من سلام " با دعوت از صاحبان مشاغل مختلف ؛ شبکه سه با عنوان " ماه محبوب" با دعوت از یک خانواده نمونه ؛ شبکه چهار با عنوان "معنای زندگی" با دعوت از استادان برجسته حوزه و دانشگاه پخش می شود.

وی افزود: ویژه برنامه افطار شبکه تهران با نام "نان و ریحان" ، شبکه قران با نام "سفره دولت، شبکه آموزش با نام " دین و دانش" به روی آنتن خواهد رفت.

فارسیجانی از دیگر برنامه های سیما را در ماه مبارک رمضان پخش سخنرانی استاد رحیم پور ازغدی در جمع دانشجویان و درباره اندیشه های شهید مطهری، هر شب از شبکه سه ؛‌ پخش برنامه لحظه های ناب ویژه رزمندگان اسلام و ماه رمضان از همین شبکه ؛ پخش برنامه جشن رمضان با همکاری کمیته امداد امام خمینی و با اجرای آقایان احمدزاده و شهریاری از شبکه تهران اعلام کرد.

وی اضافه کرد:‌ امسال در سه شبکه سیما برنامه ویژه سحر پخش می شود که برنامه شبکه های یک و قران به صورت زنده و برنامه شبکه سه به صورت تولیدی خواهد بود.دبیر معارف سیما گفت:‌ شبکه های بین المللی جام جم نیز برنامه های ویژه ای از جمله ویژه افطار و سحر ، جزء خوانی قران و سخنرانی های مذهبی برای ایرانیان خارج از کشور به روی آنتن خواهند برد.

وی رویکرد برنامه های شبکه های مختلف را در ماه مبارک رمضان پخش برنامه هایی در حوزه تخصصی خواند و افزود: رویکرد شبکه اول پخش برنامه های نمایشی،‌ مستند و ترکیبی ؛ شبکه دو ، انیمیشن؛ شبکه سه ، مستند ونمایشی و شبکه چهار مستند و تله تئاتر خواهد بود.

فارسیجانی با اشاره به نظر سنجی های صورت گرفته در خصوص ویژه برنامه های ماه مبارک رمضان در سال گذشته گفت: بر اساس این نظر سنجی در تهران67 و هفت دهم درصد مخاطبان از برنامه های سحر، 93 و شش دهم درصد از برنامه های افطار سیما استفاده کرده اند.

وی میزان رضایت مندی مخاطبان را از مجموعه های نمایشی شبکه های مختلف 85 و سه دهم درصد بیان کرد و افزود: بیشترین موضوعات مورد علاقه مخاطبان برنامه های تربیتی ماه مبارک رمضان بود.

دبیر شورای معارف سیما رویکرد برنامه های امسال را طراوت و نشاط همراه با معنویت خواند و گفت: به منظور بهره مندی هر چه بیشتر مخاطبان از برنامه های ویژه این ماه ، رعایت همپوشانی و تلاش برای پخش نشدن همزمان برنامه های موازی مورد توجه قرار گرفته است.

وی پخش سخنان مراجع تقلید از جمله آیات عظام مکارم شیرازی ،‌ نوری همدانی و جعفر سبحانی را از دیگر برنامه های این ماه بیان کرد.

دبیر شورای معارف سیما همچنین افزود: با برنامه ریزی صورت گرفته دومین جشنواره برترین برنامه های سیما در ماه مبارک رمضان برگزار می شود.

شمه‌ای از تبلور اندیشه‌های مهدوی در صحیفه سجادیه

در بند بند دعای صحیفه سجادیه امام‌العارفین امید به آینده به چشم می‌خورد؛ امام سجاد(ع) در یکی از این دعاها می‌گویند: بار الها! با فرشتگانت یاری‌اش فرما و با نیرومندترین سپاهت به او مدد رسان!

خبرگزاری فارس: شمه‌ای از تبلور اندیشه‌های مهدوی در صحیفه سجادیه

  او را سید الساجدین و امام عارفین می‌نامند، همان کسی که هنوز با گذشت 14 قرن صدای نجوای عاشقانه‌اش از صحیفه سجادیه به گوش می‌رسد، دعاهای خالصانه‌اش هنوز همتایی پیدا نکرده است، کافی است که کتاب دعایش را باز کنید و ببینید چه زیبا، خالق هستی را خطاب قرار می‌دهد و چگونه بهترین‌ها را در سایه ادب و فروتنی از پروردگار عالم درخواست می‌کند.

آری! علی بن حسین هنگامی که در روز پنجم شعبان سال 38 هجری پا به عرصه هستی گذاشت در آغوش جد بزرگوارش با لبخند کودکانه‌اش چنان برق امیدی در دل امام علی زنده کرد که گاهی خستگی او را که ناشی از ناجوانمردی مسلمانان نماها بود را از تنش بیرون می‌کرد.

دوران کودکی و نوجوانی‌اش را در زمان امامت عموی بزرگوارش سپری کرد و از او کمال جود و سخاوت را آموخت و هنگامی که پدرش خلعت امامت را پوشید در اوایل جوانی سر تعظیم به آستان امامتش فرود آورد، با اینکه در حادثه عاشورا جوانی تنومند بود، اما به علت بیماری نتوانست لباس رزم بپوشد و پدرش با وجودی مالامال از عشق و علاقه خواستار حفاظت از او توسط خواهرش زینب(س) شد تا نسل امامت و وصایت باقی بماند.

آری! حادثه کرب و بلا با آن سختی و مصیبت عظمایش هر چند به ظاهر به پایان می‌رسد اما تازه آغاز راهی برای زین‌ العابدین است تا معارف الهی و نبوی را همچون اجداد طاهرینش به سر منزل مقصود برساند و دعا در این شرایط بهترین ابزارش هست.

به خوبی در بند بند دعای صحیفه سجادیه امام عارفین امید به آینده به چشم می‌خورد، به عنوان نمونه در صحیفه سجادیه می‌خوانیم:

*امام مهدی(عج) روشنایی چشم جهانیان است

«اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَیَّدْتَ دِینَکَ فِی کُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِکَ، وَمَنَاراً فِی بِلَادِکَ بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِکَ، وَجَعَلْتَهُ الذَّرِیعَةَ إِلَى رِضْوَانِکَ، وَافْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ، وحَذَّرْتَ مَعْصِیَتَهُ، وَأَمَرْتَ بِامْتِثَالِ أَوَامِرِهِ، وَالِانْتِهَاءِ عِنْدَ نَهْیِهِ، وَأَلَّا یَتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ، وَلَا یَتَأَخَّرَ عَنْهُ مُتَأَخِّرٌ فَهُوَ عِصْمَةُ اللَّائِذِینَ، وَکَهْفُ الْمُؤْمِنِینَ وَعُرْوَةُ الْمُتَمَسِّکِینَ، وَبَهَاءُ الْعَالَمِینَ».

بار الها! تو در هر زمان دین‌ات را به وسیله امامی تأیید کردی و او را نشانه هدایت بندگانت، و مشعلی تابناک در شهرهایت قرار دادی، پس از آن که رشته او را به ریسمان خود پیوند زدی، و او را وسیله دستیابی به خشنودی خود ساختی، و فرمانبرداریش را واجب کردی، و از نافرمانی‌اش بر حذر داشتی، و فرمان دادی که اوامرش را اطاعت، و نواهی‌اش را ترک کنند، و کسی بر او تقدم نجوید، و از او عقب نیفتد، که او پناه پناه ‌آورندگان، ملجأ مؤمنان، دستاویز چنگ‌زنندگان، و روشنایی چشم جهانیان است. (قطعه 60 از دعای 47)

*بار الها! با فرشتگانت یاریش فرما و با نیرومندترین سپاهت به او مدد رسان

«اللَّهُمَّ فَأَوْزِعْ لِوَلِیِّکَ شُکْرَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیْهِ، وَ أَوْزِعْنَا مِثْلَهُ فِیهِ، وَآتِهِ مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَاناً نَصِیراً، وَافْتَحْ لَهُ فَتْحاً یَسِیراً، وَأَعِنْهُ بِرُکْنِکَ الْأَعَزِّ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَقَوِّ عَضُدَهُ، وَرَاعِهِ بِعَیْنِکَ، وَاحْمِهِ بِحِفْظِکَ وَانْصُرْهُ بِمَلَائِکَتِکَ، وَامْدُدْهُ بِجُنْدِکَ الْأَغْلَبِ»

بارالها! به ولی خود، شکر نعمت‌هایی را که به او عطا کرده‌ای الهام فرما و به ما نیز سپاس چنین وجودی را الهام کن، از جانب خود به او نیرویی یاری دهنده عطا فرما، و به آسانی درهای پیروزی را به رویش بگشا و با قوی‌ترین استوانه‌هایت یاریش ده، پشتش را گرم و بازویش را توانمند گردان و به دیده خود مورد عنایتش قرار ده و در کنف حفاظت خود حمایتش کن و با فرشتگانت یاریش فرما، با نیرومندترین سپاهت به او مدد رسان. (قطعه 61 از دعای 47)

*‌توسط او کتاب و حدود و احکام و سنت‌های پیامبرت را به پا دار

«وَأَقِمْ بِهِ کِتَابَکَ وَحُدُودَکَ وَشَرَائِعَکَ وَسُنَنَ رَسُولِکَ، صَلَوَاتُکَ اللَّهُمَّ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَأَحْیِ بِهِ مَا أَمَاتَهُ الظَّالِمُونَ مِنْ مَعَالِمِ دِینِکَ، وَاجْلُ بِهِ صَدَاءَ الْجَوْرِ عَنْ طَرِیقَتِکَ، وَأَبِنْ بِهِ الضَّرَّاءَ مِنْ سَبِیلِکَ، وَأَزِلْ بِهِ النَّاکِبِینَ عَنْ صِرَاطِکَ، وَامْحَقْ بِهِ بُغَاةَ قَصْدِکَ عِوَجاً»

‌توسط او کتاب و حدود و احکام و سنت‌های پیامبرت را به پا دار، و توسط او آن نشانه‌های دین‌ات را که ستمگران از بین برده‌اند احیا کن، و به وسیله او تیرگی ستم را از راه خود پاک ساز، و سختی راه خود را برطرف ساز، و آنان را که از راهت منحرف شده‌اند از سر راه بردار، و کسانی را که می‌خواهند کژی پدید آورند؛ نابود کن! (قطعه 62 از دعای 47)

* دل او را بر دوستانت نرم گردان و دست قدرتش را بر دشمنانت بگشا

«وَأَلِنْ جَانِبَهُ لِأَوْلِیَائِکَ، وَابْسُطْ یَدَهُ عَلَى أَعْدَائِکَ، وَهَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ، وَرَحْمَتَهُ وَتَعَطُّفَهُ وَتَحَنُّنَهُ، وَاجْعَلْنَا لَهُ سَامِعِینَ مُطِیعِینَ، وَفِی رِضَاهُ سَاعِینَ، وَإِلَى نُصْرَتِهِ وَالْمُدَافَعَةِ عَنْهُ مُکْنِفِینَ، وَإِلَیْکَ وَإِلَى رَسُولِکَ صَلَوَاتُکَ اللَّهُمَّ عَلَیْهِ وآلِهِ بِذَلِکَ مُتَقَرِّبِینَ»

و دل او را بر دوستانت نرم گردان، و دست قدرتش را بر دشمنانت بگشا، و رأفت و مهربانی و عطوفت و لطفش را نصیب ما گردان، و ما را مطیع او قرار ده، و در راه خشنودی او پر تلاش، و در نصرت و دفاع از او یاری‌رسان گردان، تا بدین وسیله به سوی تو و پیامبرت تقرب جویم. (قطعه 63 از دعای 47)

* وعَجِّلِ الْفَرَجَ وَالرَّوْحَ والنُّصْرَةَ وَالتَّمْکِینَ وَالتَّأْیِیدَ لَهُمْ

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، کَصَلَوَاتِکَ وبَرَکَاتِکَ وتَحِیَّاتِکَ عَلَى أَصْفِیَائِکَ إِبْرَاهِیمَ وآلِ إِبْرَاهِیمَ، وعَجِّلِ الْفَرَجَ وَالرَّوْحَ والنُّصْرَةَ وَالتَّمْکِینَ وَالتَّأْیِیدَ لَهُمْ»

بار خدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست، که تو ستوده و بلند مرتبه‌ای، همانند درودها و برکت‌ها و تحیاتت بر برگزیدگانت، ابراهیم و آل ابراهیم، و در فرج، آسایش، یاری، تمکین و تأیید آنان تعجیل فرما.

آری! امام عارفان حاکمیت مقدس معصومان(ع) را به نسل‌ها با زبان نیایش تعلیم داد و میان محبت، عمل و آرمان پیوندى عمیق به وجود آورد، اگر چه حضرت(ع) به تجهیز قواى رزمى علیه حکومت‌های جائز زمانش نپرداخت، ولى در تعالیم خود اساس اندیشه ظلم ستیزى و اعتقاد به حاکمیت دین و ضرورت رهبرى پیشواى الهى را بنیان نهاد.

دعایی از امام سجاد(ع) که شناسنامه کلی دین است

حجت‌الاسلام طائب بهترین شیوه امام سجاد(ع) در جهاد فرهنگی را دعا دانست و گفت: امام عارفان با استفاده از زمانی که در اختیارش بود، توانست با مجاهدت‌های زیاد در جهت تربیت نیروهای تأثیرگذار نظیر «ابوحمزه ثمالی» گام‌های مؤثری بردارد.

خبرگزاری فارس: دعایی از امام سجاد(ع) که شناسنامه کلی دین است

حجت‌الاسلام مهدی طائب رئیس قرارگاه عمار  با اشاره به اینکه هدف والای ائمه معصومین(ع) تربیت مردم و تربیت نیروی مناسب در جهت اداره و رهبری مردم به سوی راه کمال و سعادت بوده است، اظهار داشت: اگر چه ائمه(ع) موظف به تشکیل حکومت بودند، اما تشکیل حکومت دو لازمه دارد؛ یکی اینکه نیروی مناسب برای حکومت الهی تقویت شود و دیگر از بین بردن موانع نظام سلطه موجود در هر زمان است.

وی افزود: امام سجاد(ع) در زمانی زندگی می‌کرد که نیروهای همراه با امام که حق را درک کنند و متوجه باشند بسیار اندک و کمیاب بودند، همچنین در بطن جامعه به دلیل نبودن امکانات رسانه‌ای، شرایط به گونه‌ای نبود که حضرت زین‌العابدین(ع) بتوانند به تنهایی و توسط ابزار ارتباط برقرار کنند و مردم را را در مسیر هدایت قرار دهند.

حجت‌الاسلام طائب درباره جهاد فرهنگی امام سجاد(ع) در دوران امامت خویش ابراز داشت: در آن شرایط که اختناق شدید حاکم بود، باید یک سلسله نیروهایی تربیت می‌شدند تا آن‌ها بتوانند در رشد و تعالی مردم امام را یاری کنند.

وی بهترین شیوه امام سجاد(ع) در جهاد فرهنگی را دعا دانست و ادامه داد: امام عارفان(ع) با استفاده از زمانی که در اختیارش بود، توانست با مجاهدت و تلاش‌های پیگیر و خستگی‌ناپذیر خود در جهت رشد نیروهای مناسب و تربیت افرادی همچون «ابوحمزه ثمالی» گام‌های بسیار مؤثر در راه رشد نیروها و پیش بردن جامعه به سمت حالات بهتر و برتر بر دارد.

این کارشناس دینی درباره چرایی استفاده از دعا توسط سید الساجدین(ع)، گفت: در واقع امام سجاد(ع) با استفاده از بازتاب عملیات کربلا به گونه‌ای جامعه را هدایت ‌کردند که دشمن ‌فهمید که ایشان چه کار سرنوشت‌سازی را انجام می‌دهند، اما قدرت مقابله علنی را در جامعه نداشت، به همین دلیل در پنهان به حضرت سم خوراندند و ایشان را به شهادت رساندند.

وی بهترین دعای امام سجاد(ع) را ابتدای دعای ابوحمزه ثمالی دانست و افزود: اگر به مسئله توحید و خداشناسی در این عالم برسیم، تمام مشکلات حل می‌شود، به گونه‌ای که در اولین فرازهای دعای ابوحمزه ثمالی که شناسنامه کلی دین است، امام عارفان می‌فرماید: «اِلهی لا تُؤَدِّبْنی بِعُقوُبَتِکَ وَلا تَمْکُرْ بی فی حیلَتِکَ مِنْ اَینَ لِی الْخَیرُ یا رَبِّ وَلا یوُجَدُ اِلاّ مِنْ عِنْدِکَ وَمِنْ اَینَ لِی النَّجاه»، خدایا مرا به مجازات و عقوبتت ادب مکن و مکر مکن به من با حیله‌ات، از کجا خیری به دست آورم؟ ای پروردگار من! با اینکه خیری یافت نشود جز در پیش تو و از کجا نجاتی برایم باشد با اینکه نجاتی نتوان یافت جز به کمک تو، اگر به این سه عبارت عمل شود، إن‌شاءالله مسیر را با سلامت طی خواهیم کرد.

معیار و ملاک انتخاب اصلح با توجه به منابع دینی چیست

در این یادداشت، ۶ ملاک «تقوا، ولایت‌پذیری، تبعیت از قانون، ساده‌زیستی، تخصص و تعهد، و حمایت از محرومان و مستضعفان» تبیین شده است.

خبرگزاری فارس: معیار و ملاک انتخاب اصلح با توجه به منابع دینی چیست

با توجه به اهمیت انتخابات ریاست جمهوری و ضرورت پاسخ‌گویی به سؤالات اندیشه‌ای‌ و دینی پیرامون آن، مجموعه‌ای سلسله‌وار از پرسش‌ها و پاسخ‌ها در این رابطه منتشر می‌شود.

یکی از سؤالات مربوطه این است که «با توجه به منابع دینی، معیار و ملاک انتخاب اصلح در انتخابات ریاست جمهوری چیست؟»

مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات حوزه علمیه قم، در یادداشتی این مسأله را بررسی کرده است.

 

با توجه به حضور قابل توجهی از کارشناسان اسلامی در مجلس خبرگان قانون گذاری و نقش فعال آن در تدوین قانون اساسی می‌توان شرایطی که برای ریاست جمهوری در قانون اساسی بیان شده است را برگرفته از منابع دینی دانسته و آن را ملاک صلاحیت افراد برای این مسئولیت مد نظر قرار داد با این وجود برای انتخاب اصلح، به بعضی از معیارها و ملاک‌ها اشاره می‌شود:

1 – داشتن تقوا

یکی از شرایط ریاست جمهوری و به عبارت بهتر یکی از معیارها برای انتخاب اصلح تقواست.

حضرت علی علیه‌السلام در نامه به مالک اشتر به مسئله تقوا تاکید دارند و فرموده است: «امره بتقوی الله»[1]

البته تقوا با تمام ابعاد آن. به عنوان مثال وقتی کاندیدایی در معرفی خودش و همچنین در زمان تبلیغات انتخاباتی رعایت کند و به دیگر کاندیداها تهمت نزند و در چارچوب حرف بزند و وعده و وعید (کاذب) ندهد و خلاصه تقوای سیاسی، اجتماعی و ... داشته باشد یکی از بهترین ملاک برای انتخاب اصلح است.

امام خمینی (ره) هم به این مسئله اشاره دارند و فرموده‌اند : «ما احتیاج به رجالی متدین و قابل اعتماد داریم که در عضویت شورایی پس از سقوط رژیم شرکت کنند» [2]

2 – ولایت پذیر بودن

همانطور که حضرت علی علیه‌السلام فرموده است: «و والی الامر علیک فوقک» [3] یکی از مسلمات و مبانی جمهوری اسلامی مسئله ولایت فقیه می‌باشد که باید از اول تا آخرین روز زمان ریاست جمهوری‌اش از ولی فقیه اطاعت کند.

پس مردم باید توجه داشته باشند که یکی دیگر از ملاک‌های انتخاب اصلح، ولایت پذیری کاندیداست و آن را می‌توان از طریق پرسش از متخصصین اهل فن و همچنین مراجعه به سابقه کاندیدا تا حدی تشخیص داد.

امام خمینی(ره) هم به این مسأله خیلی تاکید داشتند و فرموده‌اند انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی است و هدف اصلی ایشان از نهضت و انقلاب احیاء و اجرای احکام اسلامی است و این زمانی عملی می‌شود که رئیس جمهوری از ولی فقیه تبعیت کند و در همه کارها تحت نظر حاکم اسلامی باشد تا کارهای بر خلاف اسلام انجام نگیرد چون از نظر ما ولی فقیه ادامه امامت و رسالت می‌باشد و به همین خاطر تبعیت از آن لازم و ضروری است.

3 – تبعیت از قانون

می‌توان گفت یکی از مواردی که امام خمینی(ره) به آن تاکید داشتند تبعیت از قانون بود و در این مورد فرموده است «در اسلام قانون است. همه تابع قانونند و قانون هم قانون خداست. قانونی است که از روی عدالت الهی پیدا شده است. قانونی است که قرآن است، قرآن کریم است و سنّت رسول اکرم(ص) است. همه تابع او هستیم و همه باید روی آن میزان عمل کنیم. فرقی ما بین اشخاص نیست در قانون اسلام. فرقی ما بین گروه‌ها نیست» [4]

امام خمینی(ره) حکومت اسلامی را حکومت قانون می‌دانند و به همین خاطر به آن تاکید دارند.

حضرت علی علیه‌السلام هم فرموده است: «و اتباع ما امر به فی کتابه» [5]

حاکم اسلامی در زمان غیبت کبرا ولی فقیه است، برای اطاعت از ولی فقیه که ادامه امامت و رسالت است باید به سراغ قرآن و دستورات آن رفت. قرآن راه اطاعت خدا را مشخص کرده است و هم چنین راه را برای اطاعت از پیام و کلام رسول خدا(ص) هموار ساخته است.

4 – ساده زیستی

یکی دیگر از معیارهای انتخاب اصلح، ساده زیستی و دوری از تجملات و تشریفات است.

همانطوری که حضرت علی علیه‌السلام فرموده است: «اولئک اخف علیک مؤونه» [6]

امام خمینی (ره) هم به این مسئله خیلی تاکید داشته و در این مورد فرموده است: «آخرین نکته‌ای که در اینجا ... باید از باب تذکر عرض کنم و بر آن تاکید نمایم مسأله ساده زیستی و زهدگرایی ... است ... و از گرایش به تجملات و زرق و برق دنیا دون شان .... و اعتبار نظام جمهوری اسلامی ایران است پرهیز کنند و برحذر باشند» [7]

امام خمینی (ره) در مورد کاخ نشینی فرموده است: «آن روزى که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتحه دولت و ملت را بخوانیم. آن روزى که رئیس جمهور ما خداى نخواسته، از آن خوى کوخ‏نشینى بیرون برود و به کاخ‏نشینى توجه بکند، آن روز است که انحطاط براى خود و براى کسانى که با او تماس دارند پیدا مى‏شود. آن روزى که مجلسیان خوى کاخ‏نشینى پیدا کنند خداى نخواسته، و از این خوى ارزنده کوخ‏نشینى بیرون بروند، آن روز است که ما براى این کشور باید فاتحه بخوانیم‏» [8]

حضرت علی علیه‌السلام به مردم بصره فرمود: «ای مردم بصره، بر من خرده مگیرید (سپس به پیراهن خود اشاره کرده و فرمود): این از دستبافت‌های همسر من است» [9]

5 – تخصص و تعهد

یکی دیگر از ملاک‌های انتخاب اصلح علاوه بر تعهد، تخصص داشتن همکاران رئیس جمهور است.

البته مقداری تشخیص آن مشکل است ولی به هر حال به نظر می‌رسد در انتخاب اصلح یک معیار مهم می‌باشد، همانطوری که امام به این مسئله اشاره کرده و فرموده است: «دولت بدون گزینش اشخاص متعهد و متخصص در رشته‏هاى مختلفه موفق نخواهد شد و دولتمردان در گزینش همکاران به کاردانى و تعهد آنان و بهتر خدمت کردن آنها به کشور و در منافع ملت بودن آنان تکیه کنند تا در پیش حق تعالى و ملت رو سفید باشند و در امور موفق باشند، نه بر دوستى و آشنایى و حرف شنوى بى‏تفکر و تأمل که این رویّه موجب ناکامى در خدمت به کشور است. دوست خوب براى دست اندرکاران آن است که در پیشرفت امور محوله به آنان مؤثر باشد و در خدمت ملت باشد، نه در خدمت آنان، هر که و هر چه خواهد بود. دولتمردان از دانشمندان و متخصصان متعهد استمداد کنند تا راز موفقیت را به دست آورند. دولتمردان با رویّه و فکر واحد براى رسیدن به آنچه صلاح اسلام و کشور است‏ به پیش روند. و این سیاست صحیح اسلامى است‏» [10]

6 – حمایت از محرومان و مستضعفان

یکی دیگر از معیارهای انتخاب اصلح این است که از قشر مستضعف و طبقه پائین جامعه باشد تا بتواند از محرومان و مستضعفان حمایت کند و به فکر آنها باشد و وضع معیشت آنها رسیدگی کند.

پیامبر اسلام (ص) هم به پیروان خود توصیه می‌کرد که از مستضعفان حمایت کنند و هم چنین در یک روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است که یکی از خصلت‌های مهم سلمان فارسی آن بود که مستمندان و مستضعفان را دوست می داشت و مجالست با آنان را بر مجالست با ثروتمندان ترجیح می‌داد. [11]

امام خمینی (ره) هم بر حمایت از محرومان و مستضعفان تاکید می‌کردند و در این مورد فرموده‌اند: «توجه داشته باشند رئیس جمهور و وکلاى مجلس از طبقه‏اى باشند؛ که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند.» [12]

در مجموع این ویژگی‌های که به اختصار درباره آن پرداختیم می‌تواند ملاک و معیارهای خوبی برای انتخاب اصلح برای تصدی ریاست جمهوری باشد که علاوه بر آن ملاک‌هایی چون داشتن برنامه مدون و برخورداری از مدیریت قوی، دارای روحیه استقلال و خودباوری و عدم گرایش به غرب، حسن سابقه و شهرت و نداشتن سوء ظن به آن از مواردی است که می‌توان بر موارد فوق افزود.

پاورقی

[1] نهج البلاغه، ترجمه دکتر شهیدی ، نامه 53 ص 325

[2]. صحیفه امام، ج5 ، ص151

[3]. نهج البلاغه، همان، ص326

[4]. صحیفه امام، ج9 ص 425

[5] نهج البلاغه ، همان

[6]. نهج البلاغه.همان

[7]. صحیفه امام، ج20، 342

[8]. همان؛ ج17، ص376

[9] . بحارالانوار، ج40، ص325

[10]. صحیفه امام، همان، ج19، ص157و 158

[11]. بحارالانوار، ج22، ص327

[12] وصیت نامه سیاسی الهی امام(ره)


ولادتی از جنس اشك

امام حسین

با به دنیا آمدن نوزاد در هر خانواده ای موجی از شادی و شعف تمامی اعضای را فرا می گیرد و همین هم انتظار می رود. اما در خانواده پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله با ولادت فرزند دوم حضرت فاطمه علیهاالسلام همراه شوق، غمی نیز وجود داشت. کسی که بعدها با قیامش عالمی را مبهوت کرد؛ او کسی نیست جز حسین بن علی بن ابی طالب علیهماالسلام.

سۆالی که  در ذهن بسیاری از شیعیان و عاشقان این امام بزرگوار وجود دارد این است که در سالروز ولادت امام حسین علیه السلام وظیفه چیست؟ آیا همانند مراسم مولودی دیگر امامان تنها به شادی پرداخته شود؟ یا اینکه شادی نکنند و تنها به ذکر مصائب حضرت ابا عبدالله علیه السلام بپردازند؟ و یا اینکه با توجه به آنچه در روایات در خصوص حضرت سیدالشهداء علیه السلام آمده علاوه بر برگزاری مراسم مولودی و جشن ولادت از مصائب ایشان نیز یادی کنند و چشمانی گریان نیز داشته باشند؟

سیره بزرگان دین برای اینکه نظر و سیره علمای بزرگ شیعه در این زمینه روشن شود به ذکر حکایتی که نگارنده شخصا از ناقل حکایت، شنیده اشاره می شود:

یکی از اساتید نقل می کرد: در سالروز ولادت با سعادت امام حسین علیه السلام محضر آیت الله العظمی تبریزی رحمة الله علیه - یکی از مراجع تقلید- رفتیم؛ بعد از مدّاحی، یکی از دوستان از ما خواست ذکر مصیبتی مختصر از مصائب آقا امام حسین علیه السلام توسط اینجانب صورت گیرد. من نیز چند دقیقه ای از مصیبت های روز عاشورا خواندم و مجلس با صفایی شد. حضرت آیت الله میرزا جواد تبریزی نیز گریستند. و این رفتار ایشان مهر تاییدی بر عمل خود دانستم. که می شود در ایام شادی اهل بیت علیهم السلام ذکر مصیبت هم کرد. در نیمه شعبان همان سال (ظاهرا) دوباره خدمت ایشان رسیدیم این بار بعد از مدّاحی، بنده بدون مقدمه شروع کردم به ذکر مصیبت. بعد از مراسم این عالم بزرگ ما را خواستند و فرمودند: در مجالس جشن اهل بیت علیهم السلام روضه نباید خواند. عرضه داشتم: آخر شما در روز ولادت امام حسین علیه السلام وقتی روضه خواندم اعتراضی نکردید! ایشان در جواب فرمودند: قضیه امام حسین علیه السلام با دیگر ائمه فرق می کند.(1)

چون روز هفتم شد، حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم آمد فرمود كه: بیاور فرزند مرا، چون به نزد آن حضرت بردم، گوسفند سیاه و سفیدى از براى او عقیقه كرد، و یك رانش را به قابله داد، سرش را تراشیدند، و به وزن موى سرش نقره تصدّق كرد، خلوق بر سرش مالید ، پس‏ او را در دامن گذاشت گفت: اى ابا عبد اللّه چه بسیار گران است بر من كشتن تو، پس بسیار گریست

در روایات معصومین علیهم السلام از جمله حدیثی از امیرالمۆمنین علیه السلام آمده است: شیعیان ما در شادی ما شادند و به سبب اندوه ما اندوهگین می شوند. یَفْرَحُونَ‏ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ یَبْذُلُونَ أَمْوَالَهُمْ وَ أَنْفُسَهُمْ فِینَا أُولَئِكَ مِنَّا.(2) مقتضای مراسم شادی اهل بیت علیهم السلام شاد بودن است مگر در جایی استثنایی از طرف خود معصومین علیهم السلام صورت گرفته باشد. با مراجعه به تاریخ و روایات ائمه علیهم السلام به این نکته بر می خوریم که خود اهل بیت علیهم السلام در ولادت امام حسین علیه السلام چشمانی اشکبار بخاطر مصیبت های ایشان داشته اند.

امام حسین

اشک سوزان رسول شیخ طوسى و دیگران به سندهاى معتبر از حضرت على بن موسى الرّضا علیه السّلام روایت كرده‏اند كه چون حضرت امام حسین علیه السّلام متولّد شد، حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم اسماء بنت عمیس را گفت كه: بیاور فرزند مرا اى اسماء، گفت كه: آن حضرت را در جامه سفیدى پیچیده به خدمت حضرت رسالت صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بردم، حضرت او را گرفت و در دامن گذاشت، در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه گفت، پس جبرئیل نازل شد گفت: حق تعالى تو را سلام مى‏رساند مى‏فرماید: چون على - علیه السّلام - نسبت به تو به منزله هارون است نسبت به موسى، پس او را به نام پسر كوچك هارون كن كه شبیر است، چون لغت تو عربى است او را حسین نام كن. پس حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم او را بوسیده و گریست؛ فرمود كه: تو را مصیبت عظیمى در پیش است. خداوندا لعنت كن كشنده او را، پس فرمود: اى اسماء این خبر را به فاطمه مگو.

چون روز هفتم شد، حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم آمد فرمود كه: بیاور فرزند مرا، چون به نزد آن حضرت بردم، گوسفند سیاه و سفیدى از براى او عقیقه كرد، و یك رانش را به قابله داد، سرش را تراشیدند، و به وزن موى سرش نقره تصدّق كرد، خلوق بر سرش مالید ، پس‏ او را در دامن گذاشت گفت: اى ابا عبد اللّه چه بسیار گران است بر من كشتن تو، پس بسیار گریست. اسماء گفت: پدر و مادرم فداى تو باد این چه خبر است كه در روز اوّل گفتى و امروز مى‏گوئى؟ به عوض شادى گریه مى‏كنى؟ فرمود: مى‏گریم براى این فرزند دلبند خود كه گروه كافر ستمكار از بنى امیّه او را خواهند كشت، خدا شفاعت مرا به ایشان نرساند، خواهد كشت او را مردى كه رخنه در دین من خواهد كرد، به خداوند عظیم كافر خواهد شد، پس گفت: خداوندا سۆال مى‏كنم از تو در حقّ این دو فرزند آنچه سۆال كرد از تو ابراهیم در حقّ ذریّه خود، خداوندا تو دوست بدار ایشان را و دوست بدار هر كه دوست مى‏دارد ایشان را، و لعنت كن هر كه ایشان را دشمن دارد لعنتى كه پر كند آسمان و زمین را.(3)

مقتضای مراسم شادی اهل بیت علیهم السلام شاد بودن است مگر در جایی استثنایی از طرف خود معصومین علیهم السلام صورت گرفته باشد. با مراجعه به تاریخ و روایات ائمه علیهم السلام به این نکته بر می خوریم که خود اهل بیت علیهم السلام در ولادت امام حسین علیه السلام چشمانی اشکبار بخاطر مصیبت های ایشان داشته اند

روضه خوانیِ فرشنه وحی امام صادق علیه السلام فرمودند: زمانى كه حضرت حسین علیه السّلام از فاطمه سلام اللَّه علیها متولّد شد جبرئیل علیه السّلام محضر مبارك رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم مشرّف شد و عرض كرد: امّت شما حسین علیه السّلام را بعد از شما مى‏كشند سپس اظهار داشت: آیا تربت او را به شما نشان دهم؟! پس بال زد و مقدارى از خاك كربلا را برداشت و آن را به رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم نشان داده سپس گفت: این تربتى است كه حسین علیه السّلام روى آن كشته مى‏شود.(4)

با توجه به روایاتی که در باب ولادت حضرت ابا عبدالله علیه السّلام ذکر شد روشن می شود: در مراسم جشن ولادت ایشان هم می توان یادی از مصائب ایشان کرد و هم می توان در مصیبت ایشان گریست.

 

پی نوشت:

1) ناقل: حجة الاسلام و المسلمین واضحی در کلاس آموزش مرثیه خوانی در مسجد سیدان قم.

2) ابن بابویه، محمد بن على، الخصال، جامعه مدرسین - قم، چاپ: اول، 1362ش. ج‏2، ص: 635

3) علامه مجلسی، جلاء العیون، ناشر: سرور- قم،‏ چاپ نهم‏- 1382 ش‏، ص475 و 476

4) ابن قولویه، جعفر بن محمد، كامل الزیارات / ترجمه ذهنى تهرانى، انتشارات پیام حق - تهران، چاپ اول، 1377 ش، ص184

یکصد و بیست و ششمین چاپ «مفاتیح‌الحیات» روانه بازار نشر شد

کتاب «مفاتیح‌الحیات» برای یکصد و بیست و ششمین بار از سوی انتشارات اسرا تجدید چاپ شد و با همان قیمت گذشته در نمایشگاه بین‌المللی قرآن کریم به مخاطبان ارائه می‌شود.

خبرگزاری فارس: یکصد و بیست و ششمین چاپ «مفاتیح‌الحیات» روانه بازار نشر شد

مصطفی امرائی، مدیر نشر بین‌المللی اسراء ، بیان داشت: به زودی «رساله عملیه» آیت‌الله جوادی آملی منتشر خواهد شد اما هنوز زمان دقیق انتشار این اثر مشخص نیست.

وی اضافه کرد: کتاب «مفاتیح‌الحیات» برای یکصد و بیست و ششمین بار در 5 هزار نسخه از سوی نشر «اسراء» تجدید چاپ و روانه بازار نشر شده است.

امرائی با بیان اینکه این کتاب ارزشمند با همان قیمت قبلی یعنی 14500 تومان به مخاطبان ارائه شده است، ادامه داد: کتاب «مفاتیح‌الحیات» در بیست و یکمین نمایشگاه بین‌المللی قرآن کریم با همان قیمت قبلی عرضه خواهد شد اما برنامه‌های نشر اسراء برای این نمایشگاه طی روزهای آتی اعلام خواهد شد.

بر اساس این گزارش، حضرت آیت‌الله جوادی آملی این اثر را در 5 بخش بیان کردند که بخش اول به «تعاملات انسان با خود» که درباره تکبر، تدبر، یادگیری و دانش اندوزی است، همچنین بخش دوم این کتاب به «یادگیری و دانش اندوزی» اختصاص دارد که این مرجع عالیقدر در این بخش به اهمیت دانش اندوزی، یادگیری علوم مورد نیاز، آداب تعلیم و تعلم و برخی از علوم مورد نیاز پرداخته است.

فصل سوم کتاب «مفاتیح‌الحیات» به «کار و تلاش» مربوط می‌شود که در این بخش اهمیت کار و تلاش، کارگری انبیاء و امامان، سحرخیزی و کار و مدیریت در کار بیان شده است. فصل چهارم به «حفظ تن و حرمت اضرار به نفس» اختصاص دارد که اهمیت حفظ جان و سلامت، عوامل سلامت، پرهیز از آسیب رساندن به بدن، پیشگیری از بیماری‌ها، برخی از شیوه‌های درمان و پرهیز از درمان با حرام از بخش‌های این فصل به شمار می‌رود.

بخش دوم کتاب «مفاتیح الحیات» به «تعامل انسان با همنوعان» بخش سوم به «تعامل مردم و نظام اسلامی»، بخش چهارم به «تعامل انسان با حیوان» و بخش پایانی به «تعامل انسان با خلقت زیست محیطی» اختصاص داشته که در بخش پایانی نکاتی درباره آب و هوا و خاک حاصلخیز، درختکاری و جنگل‌ها، فضای سبز و مراتع و باد و باران نیز بیان شده است.


توصیه‌های آیت‌الله مجتبی تهرانی برای ماه شعبان

آیت‌الله آقامجتبی تهرانی می‌گوید: ماه شعبان، ماه پیغمبر است؛ حال او می‏خواهد بندگان را شست‌وشو داده و وارد دریای رحمت کند، پس از ما می‏خواهد با استغفار و توبه، به او کمک کنیم تا او ما را شست‌وشو دهد.

3119817418815881931519713221123851301348.jpg - 3.71 Kb

دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی همزمان با فرارسیدن ماه شعبان، شرح حدیثی از امام حسین(ع) توسط این مجتهد فقید را منتشر کرده است که برای عموم علاقه‌مندان ذکر می‌شود.

*با استغفار، پیغمبر را کمک کنید!

روی عن الحسین‏بن‏علی(ع) قال: الِاسْتِدْرَاجُ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ لِعَبْدِهِ أَنْ یُسْبِغَ عَلَیْهِ النِّعَمَ وَ یَسْلُبَهُ الشُّکْر.

این روایت از امام حسین(ع) نقل شده است که حضرت فرمودند: استدراج از ناحیه خداوند نسبت به بنده‏اش، به این معنا است که خدا «نعمتی» را به سمت بنده می‏فرستد و سرازیر می‏کند و از آن طرف، «شُکر» را از او می‏گیرد.

*معنای «استدراج»

من در گذشته روایات متعدّدی را در ارتباط با «رابطه میان حوادث و گرفتاری‏ها با معصیت و گناه» خوانده‏ام که اینجا، جای مطرح کردن آن‏ها نیست؛ ولی در این روایت بحثی راجع به استدراج داریم که یکی از دلایل گرفتاری‏های انسان را در بر دارد، امام حسین در این روایت، استدراج را معنا می‏کنند که گاهی خدا به بنده‏اش نعمت می‏دهد، ولی از آن طرف بنده، شکر نعمت را به جا نمی‏آورد؛ این به خاطر آن است که خداوند حالت شکرگذاری را از بنده سلب کرده است.

*چرا «استدراج»؟!

اینجا سؤال پیش می‏آید که چرا خدا چنین می‏کند و حال شکر را از بنده‏اش می‏گیرد؟ او که نعمت را به بنده می‏دهد، توفیق شکر را هم به او بدهد! یعنی چه که او نعمت را بدهد ولی توفیق شکر را از او بگیرد؟ چرا خدا توفیق شکر را از بنده‏اش می‏گیرد تا او نتواند شکر نعمت را به‏جا آورد؟ اصلاً چه‏طور می‏شود که خدا با بنده‏اش چنین می‏کند؟

*ناشکریِ انواع نعمت‏ها

حالا من خواهم گفت، چه‏ طور می‏شود که استدراج پیش می‏آید. البته بنده اینجا نمی‏توانم زیاد روایت بخوانم و به نقل یک روایت بسنده می‏کنم. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که  گاهی خدا به بنده‏اش نعمتی را می‏دهد، او هم آن نعمت را در راه معصیت خرج می‏کند و با آن گناه می‏کند.

منظور از نعمت هم در این روایت فقط پول نیست؛ چشم، گوش، دست، پا و تمام قوای انسانی، نعمت‏هایی است که خدا به انسان داده است. نعمت، فقط پول و اسکناس نیست! چشم‏هایتان را باز کنید و نعمت‏هایی را که خدا داده است، بشناسید! نعمت، متّصله و منفصله دارد که تمام سرتاپای انسان و آن چیزهایی که متعلّق به او است را در بر می‏گیرد، این یعنی اینکه «ای انسان! همه وجودت و متعلقات وجودت، نعمت‏های خداوند است». اگر انسان نعمتی را در راه حرام مصرف کند و گناه کند، خدا به او مهلت می‏دهد تا استغفار کرده و از این گناه‏ها توبه کند!

*استدارج راهی به سوی «کفر»

این چیزهایی که من می‏گویم، متن روایت امام صادق است. چون خیلی فرصت ندارم، همه روایت را نمی‏خوانم. آیه قرآن هم این مطالب را دارد و می‏فرماید: «إِنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً»، خدا مهلت می‏دهد تا ببیند آیا تو استغفار می‏کنی یا نه! اگر استغفار کردی مسأله‏ای پیش نمی‏آید، امّا اگر استغفار نکردی، خدا نعمتش را تجدید می‏کند؛ یعنی نعمت را دوباره به تو می‏دهد. اینجا دیگر تو توفیق شکرگذاری نداری و در حقیقت، خدا این توفقی را از تو سلب کرده است. این بی‏حساب نیست که خدا به بنده‏ای از بندگانش نعمت می‏دهد و در عین حال، توفیق شکرگذاری را از او سلب می‏کند.

وقتی بنده گناه کرد و به‏ جای عقاب، نعمت‏هایش زیاد شد، کم‏کم با خودش فکر می‏کند که چرا این ‏همه گناه می‏کند ولی هیچ اتّفاقی نمی‏افتد؟! نکند خبری نیست؟! اصلاً شاید حلال و حرامی، نعوذبالله در کار نیست! از اینجا است که انسان به وادی کفر کشیده می‏شود.

*چرا وضع کفّار خوب است؟!

خود شما هم دارید می‏بینید که کفّار وضع مادّی‏شان خوب است؛ این به خاطر همین مسأله استدراج است. اگر کسی بگوید: کفّار با توجه به اینکه این‏ همه گناه و فجور می‏کنند، چرا باز هم وضعشان خوب است؟ جوابش این است که خداوند آن‏ها را مبتلا به استدراج کرده و توفیق شکرگذاری را از آن‏ها گرفته است. این به ضرر آن‏ها است.

*ریشه گرفتاری‏های مسلمین

مسلمان‏ها هم از این جهت مانند کفّار هستند که اگر نعمت به آن‏ها برسد و آن را در راه غضب الهی مصرف کنند، خدا برای توبه به آن‏ها مهلت می‏دهد، اگر توبه کردند که هیچ، وگرنه توفیق شکرگذاری از آن‏ها سلب شده و دچار استدراج می‏شوند. گرفتاری‏های ما هم از همین‏ جا نشأت می‏گیرد که ما نعمت‏ها را، نعوذبالله در راه گناه صرف می‏کنیم و بعد مبتلا به انواع گرفتاری‏ها می‏شویم تا بیدار شویم و استغفار کنیم. این گرفتاری‏ها نیز، پس‏گردنی‏هایی است که خدا برای باز شدن چشم بنده‏اش می‏زند که بنده بگوید: خدایا غلط کردم که نعمتت را در بیراهه خرج کردم!

حال اگر نعمت را در مسیر غضب الهی خرج کردیم و وقتی هم که خدا برای بیدار شدنمان ما را به گرفتاری‏ها مبتلا کرد، باز هم چشم‏هایمان باز نشد و توبه و استغفار نکردیم، اینجا است که دچار استدراج شده و نعوذبالله به وادی کفر کشیده می‏شویم! من صریح می‏گویم تا جای هیچ بحثی باقی نماند.

*جایگاه و ویژگی ماه شعبان

 

 

*«استغفار کردن» کمک به «رحمة‏للعالمین» است!

امّا این مباحث را گفتم که یک تذکّر بدهم. ماه، ماه شعبان است. ماه، ماه استغفار است. ماه، ماه پیغمبر اکرم است. ما در روایات داریم که حضرت فرمود: «أَلَا إِنَّ شَعْبَانَ شَهْرِی فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَعَانَنِی عَلَى شَهْرِی‏»، ماه، ماه من است؛ خداوند کسی را که در این ماه به من کمک کند، رحمت کند! این یعنی چه؟

پیغمبر چون رحمة‏للعالمین است، کارش این است که برای همه ما رحمت باشد و همه ما را مورد رحمت قرار دهد؛ ماه هم، ماه پیغمبر است؛ حال او می‏خواهد بندگان را شستشو داده و وارد دریای رحمت کند، پس از ما می‏خواهد که ما با استغفار و توبه، به او کمک کنیم تا او ما را شستشو دهد.

*ماهِ شستشوی نبوی

پس این ماه، ماه شستشو است؛ ماه شستشوی نبوی است. ماهی است که پیغمبر امّتش را از گناهان شستشو می‏دهد و پیش خدا شفاعتشان را می‏کند. بیایید هر چه که، نعوذ بالله، کفران نعمت کردیم و بعد از آن هم استغفار نکردیم، الآن چشمانمان را باز کنیم و استغفار کنیم.

*تناسب «آداب ماه شعبان» با «خصوصیّات صاحب ماه»

لذا شما ببینید، در اعمالی که به عنوان آداب این ماه وارد شده است، اوّل روزه آمده است، دوم یک استغفار ذکر شده است و سوم هم باز استغفار وارد شده است. به مفاتیح‏الجنان مراجعه کنید! برای این ماه دو استغفار ذکر شده است؛ یکی اینکه انسان هر روز هفتاد بار بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ» از خدا استغفار می‏کنم و از او طلب توبه دارم؛ و دیگری اینکه هر روز هفتاد بار بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ الْحَیُّ الْقَیُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ» از خدایی که جز او خدایی نیست، مهربان و بخشنده است، زنده و پاینده است، طلب مغفرت می‏کنم و توبه می‏کنم، این‏ها به خاطر آن است که این ماه، ماه تطهیر نبوی برای امّت خویش است و پیغمبر می‏خواهد امّتش را تطهیر کند. این کار با استغفار امّت، بر پیغمبر آسان می‏شود.


فضيلت و اعمال ماه شريف شعبان

مفاتيح‏الجنان

حاج شيخ عباس قمي

3119817418815881931519713221123851301348.jpg - 3.71 Kb

در فضيلت و اعمال ماه شعبان است بدانكه شعبان ماه بسيار شريفى است و منسوب است به حضرت سيد انبياءصَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَ اله و آن حضرت اين ماه را روزه مى داشت و وصل مى كرد به ماه رمضان و مى فرمود شعبان ماه من است هر كه يك روز از ماه مرا روزه بدارد بهشت او را واجب شود و از حضرت صادق عليه السلام روايت است كه چون ماه شعبان داخل مى شد حضرت امام زين العابدين عليه السلام اصحاب خود را جمع مى نمود و مى فرمود اى گروه اصحاب من مى دانيد اين چه ماهى است اين ماه شعبان است و حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَ اله مى فرمود شعبان ماه من است پس روزه بداريد در اين ماه براى محبّت پيغمبر خود و براى تقرّب به سوى پروردگار خود بحقّ آن خدايى كه جان علىّ بن الحسين به دست قدرت اوست سوگند ياد مى كنم كه از پدرم حسين بن على عَليهَاالسَّلام شنيدم كه فرمود شنيدم از اميرالمؤ منين عليه السلام كه هر كه روزه دارد شعبان را براى محبّت پيغمبر خدا و تقرّب بسوى خدا دوست دارد خدا او را و نزديك گرداند او را به كرامت خود در روز قيامت و بهشت را براى او واجب گرداند و شيخ روايت كرده از صفوان جمال كه گفت فرمود به من حضرت صادق عليه السلام كه وادار كن كسانى را كه در ناحيه و اطراف تو هستند بر روزه شعبان گفتم فدايت شوم مگر مى بينى در فضيلت آن چيزى فرمود بلى بدرستى كه رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَ اله هرگاه مى ديد هلال شعبان را امر مى فرمود مُنادى را كه ندا مى كرد در مدينه اى اهل مدينه من رسولم از جانب رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَاله بسوى شما مى فرمايد آگاه باشيد بدرستى كه شعبان ماه من است پس خدا رحمت كند كسى را كه يارى كند مرا بر ماه من يعنى روزه بدارد آن را پس گفت حضرت صادق عليه السلام كه اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمود كه فوت نشد از من روزه شعبان از زمانى كه شنيدم منادى رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَاله ندا كرد در شعبان و فوت نخواهد شد از من تا مدتى كه حيات دارم ان شاء الله تعالى پس مى فرمودكه روزه دو ماه كه شعبان و رمضان باشد توبه و مغفرت است از خدا و روايت كرده اسماعيل بن عبد الخالق كه گفت بودم نزد حضرت صادق عليه السلام كه در ميان آمد ذكر روزه شعبان حضرت فرمود كه در فضيلت روزه شعبان چنين و چنان است حتى آنكه مردى مرتكب خون حرام مى شود پس روزه مى گيرد شعبان را نفع مى بخشد او را و آمرزيده مى شود و بدانكه اعمال اين ماه شريف بر دو قِسم است اعمال مشتركه و اعمال مختصه

اعمال مشتركه ماه شعبان

آن چند امر است :

اوّل هر روز هفتاد مرتبه بگويد اَسْتَغْفِرُاللّهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ

دوّم هر روز هفتاد مرتبه بگويد اَسْتَغْفِرُاللّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ الْحَىُّ الْقَيّوُمُ وَ اَتُوبُ اِلَيْهِ و در بعضى روايات الْحَىُّ الْقَيُّومُ پيش از الرَّحْمنُ الرَّحيمُ است و عمل به هر دو خوبست و از روايات مستفاد مى شود كه بهترين دعاها و ذكرها در اين ماه استغفار است و هركه هر روز از اين ماه استغفار كند هفتاد مرتبه مثل آنست كه هفتاد هزار در ماههاى ديگر استغفار كند

سوّم تصدّق كند در اين ماه اگرچه به نصف دانه خرمايى باشد تا حق تعالى بدن او را برآتش جهنّم حرام گرداند از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه از آن جناب سؤ ال كردند از فضيلت روزه رجب فرمود چرا غافليد از روزه شعبان راوى عرض كرد يابن رَسول الله چه ثواب دارد كسى كه يك روز از شعبان را روزه بدارد فرمود به خدا قسم بهشت ثواب اوست عرض كرد يابن رسول الله بهترين اعمال در اين ماه چيست فرمود تصدّق و استغفار هر كه تصدّق كند در ماه شعبان حق تعالى آن را تربيت كند همچنانكه يكى از شما شتر بچّه اش را تربيت مى كند تا آنكه در روز قيامت برسد به صاحبش در حالتى كه بقدر كوه اُحُد شده باشد

چهارم در تمام اين ماه هزار بار بگويد لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَلانَعْبُدُ اِلاّ اِيّاهُ مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ وَ لَوُ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ كه ثواب بسيار دارد از جمله آنكه عبادت هزار ساله در نامه عملش بنويسند

پنجم در هر پنجشنبه اين ماه دو ركعت نماز كند در هر ركعت بعد از حمد صد مرتبه توحيد و بعد از سلام صد بار صلوات بفرستد تا حق تعالى برآورد هر حاجتى كه دارد از امر دين و دنياى خود و روزه اش نيزفضيلت دارد و روايت شده كه در هر روز پنجشنبه ماه شعبان زينت مى كنند آسمانها را پس ملائكه عرض مى كنند خداوندا بيامرز روزه داران اين روز را و دعاى ايشان را مستجاب گردان و در خبر نبوى است كه هر كه روز دوشنبه و پنجشنبه شعبان را روزه دارد حقّتعالى بيست حاجت ازحوائج دنيا وبيست حاجت ازحاجتهاى آخرت او را برآورد ششم در اين ماه صلوات بسيار فرستد

صلوات هر روز شعبان

هفتم در هر روز از شعبان در وقت زوال و در شب نيمه آن بخوانداين صلوات مَرْويّه ازحضرت امام زين العابدين عليه السلام را :

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ

خدايا درود فرست بر محمد

وَآلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَمَوْضِعِ الرِّسالَةِ وَمُخْتَلَفِ الْمَلاَّئِكَةِ

و آل محمد درخت نبوت و جايگاه رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان

وَمَعْدِنِ الْعِلْمِ وَاَهْلِ بَيْتِ الْوَحْىِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ

و معدن دانش و خاندان وحى خدايا درود فرست بر محمد و آل

مُحَمَّدٍ الْفُلْكِ الْجارِيَةِ فِى اللُّجَجِ الْغامِرَةِ يَاءْمَنُ مَنْ رَكِبَها وَيَغْرَقُ

محمد كشتى جارى در اقيانوسهاى بيكران ايمن شود هر كه سوار آن كشى گردد و غرق شود

مَنْ تَرَكَهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللاّزِمُ لَهُمْ

كسى كه آن را واگذارد، هر كه بر ايشان تقدم جويد از دين بيرون رفته و كسى كه از ايشان عقب ماند به نابودى گرايد ولى ملازم ايشان

لاحِقٌ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الْكَهْفِ الْحَصينِ وَغِياثِ

به حق خواهد رسيد خدايا درود فرست بر محمد و آل محمد آن پناه گاه محكم و فريادرس

الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكينِ وَمَلْجَاءِ الْهارِبينَ وَعِصْمَةِ الْمُعْتَصِمينَ اَللّهُمَّ

بيچاره درمانده و پناه گريختگان و دستاويز محكم براى وسيله جويان خدايا درود

صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلوةً كَثيرَةً تَكُونُ لَهُمْ رِضاً وَلِحَقِّ

فرست بر محمد و آل محمد درود بسيارى كه موجب خوشنودى ايشان گردد و حق

مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ اَداَّءً وَقَضاَّءً بِحَوْلٍ مِنْكَ وَقُوَّةٍ يا رَبَّ الْعالَمينَ

محمد و آل محمد اداء گشته و انجام وظيفه ما شده باشد به جنبش و نيروى تو اى پروردگار جهانيان

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّيِّبينَ الاْبْرارِ الاْخْيارِ الَّذينَ

خدايا درود فرست بر محمد و آل محمد آن پاكان نيكوكار برگزيده آن كسانى كه

اَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَفَرَضْتَ طاعَتَهُمْ وَوِلايَتَهُمْ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى

حقوقشان را واجب كردى و اطاعت و دوستيشان را فرض نمودى خدايا درود فرست بر

مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاعْمُرْ قَلْبى بِطاعَتِكَ وَلا تُخْزِنى بِمَعْصِيَتِكَ

محمد و آل محمد و آباد كن دل مرا به اطاعت خود و به وسيله نافرمانيت رسوايم مكن

وَارْزُقْنى مُواساةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِكَ بِما وَسَّعْتَ عَلَىَّ مِنْ

و روزى من گردان كه كمك مالى دهم بر كسى كه روزيت را بر او تنگ كردى بوسيله آنچه بر من فراخ گرداندى از

فَضْلِكَ وَنَشَرْتَ عَلَىَّ مِنْ عَدْلِكَ وَاَحْيَيْتَنى تَحْتَ ظِلِّكَ وَهذا شَهْرُ

فضل خويش و گستردى بر من از عدل خويش و مرا در زير سايه ات زنده داشتى و اين ماه

نَبِيِّكَ سَيِّدِ رُسُلِكَ شَعْبانُ الَّذى حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ

پيمبرت و آقاى رسولانت ماه شعبان است كه اطراف آن را به رحمت و خوشنودى خود پوشاندى

الَّذى كانَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَالِه وَسَلَّمَ يَدْاَبُ فى صِيامِهِ

آن ماهى كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم كوشش بسيار داشت در روزه

وَقِيامِهِ فى لَياليهِ وَاَيّامِهِ بُخُوعاً لَكَ فى اِكْرامِهِ وَاِعْظامِهِ اِلى مَحَلِّ

و شب زنده داريش هم در شبها و هم در روزهايش بخاطر فروتنى در برابر تو در مورد گرامى داشتن و بزرگداشتنش هم چنان

حِمامِهِ اَللّهُمَّ فَاَعِنّا عَلَى الاِْسْتِنانِ بِسُنَّتِهِ فيهِ وَنَيْلِ الشَّفاعَةِ لَدَيْهِ

تا هنگام مرگش خدايا پس ما را كمك ده تا روش او را در اين ماه پيروى كنيم و به شفاعتى كه نزد او است برسيم

اَللّهُمَّ وَاجْعَلْهُ لى شَفيعاً مُشَفَّعاً وَطَريقاً اِلَيْكَ مَهيَعاً وَاجْعَلْنى لَهُ

خدايا قرار ده او را براى من شفيعى پذيرفته و راهى بسويت كه همواره باشد و مرا پيرو او گردان

مُتَّبِعاً حَتّى اَلْقاكَ يَوْمَ الْقِيمَةِ عَنّى راضِياً وَ عَنْ ذُنُوبى غاضِياً قَدْ

تا به جايى كه در روز قيامت تو را در حالى ديدار كنم كه از من خوشنود باشى و گناهانم را ناديده گيرى

اَوْجَبْتَ لى مِنْكَ الرَّحْمَةَ وَالرِّضْوانَ وَاَنْزَلْتَنى دارَ الْقَرارِ وَمَحَلَّ

و براى من واجب كرده باشى از جانب خود رحمت و خوشنودى را و مرا در خانه هميشگى (بهشت جاويدان ) و منزلگاه

الاْخْيارِ

نيكان فرود آرى

مناجات شعبانيه

هشتم بخواند مناجات شعبانيه را مرويّه از ابن خالويه را كه نقل كرده و گفته اين مناجات حضرت اميرالمؤمنين و امامان از فرزندان او است كه در ماه شعبان مى خواندند . و اين از مناجاتهاى جَليلُ الْقَدْر اَئمه عَليهمُ السلام است و بر مضامين عاليه مشتمل است و در هر وقت كه حضور قلبى باشد خواندن آن مناسب است .

اعمال مُختصّه ماه شعبان

شب اوّل

نمازهاى بسيار در اقبال ذكر شده از جمله دوازده ركعت به حمد و يازده مرتبه توحيد

روز اوّل

روزه اش فضيلت بسيار دارد و از حضرت صادق عليه السلام روايت است كه هر كه روزه بگيرد روز اوّل شعبان را واجب شود براى او بهشت البته و سيد بن طاوس ثواب بسيارى نقل كرده از حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَ اله براى كسى كه سه روز اوّل اين ماه را روزه دارد و در شبهاى آنها دو ركعت نماز كند در هر ركعت حمد يك مرتبه و توحيد يازده مرتبه و بدانكه در تفسير امام عليه السلام خبرى در فضيلت شعبان و روز اوّل آن ذكر شده كه فوائد بسيار در آن مندرجست و شيخ ما ثقة الاسلام نورى نَوَّرَاللّهُ مَرْقَدَهُ آن خبر را ترجمه نموده و در آخر كتاب كلمه طيّبه ذكر فرموده و چون آن خبر طولانيست و مقام را گنجايش تمام آن نيست ما مختصر آن را در اينجا ذكر مى كنيم حاصل آن خبر آن است كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در روز اوّل شعبانى گذشت به جماعتى كه در مسجدى نشسته بودند و در امر قَدَرْ و امثال آن گفتگو مى كردند و بلند شده بود صداهاى ايشان و سخت شده بود لجاجت و جدال ايشان پس حضرت ايستاد و بر ايشان سلام كرد آنها جواب سلام دادند و براى آن جناب برخاستند و خواهش كردند كه نزد ايشان بنشيند آن حضرت به ايشان اعتنايى نكرد و فرمود اى گروهى كه سخن مى گوييد در چيزى كه نفع نمى رساند آيا ندانستيد كه خداى تعالى را بندگانيست كه ساكت كرده ايشان را خوف بدون آنكه عاجز باشند از گفتن يا لال باشند بلكه ايشان هرگاه به خاطر آرند عظمت خداوند را شكسته مى شود زبانهايشان و كنده مى شود دلهايشان و مى رود عقلهاى شان و مبهوت مى شوند به جهت اِعْزاز و اِجلال و اعظام خداوند پس هرگاه به خود آمدند از اين حالت رو مى آورند بسوى خدا به كردارهاى پاكيزه مى شمرند نَفْسهاى خود را با ستمكاران و خطاكاران و حال آنكه ايشان منزّهند از تقصير و تفريط مگر آنكه ايشان راضى نمى شوند براى خدا به كردار اندك و بسيار نمى شمرند براى او عمل زياد را و پيوسته مشغولند به اعمال پس ايشان چنانند كه هر وقت نظر كنى به ايشان ايستادگانند به عبادت ترسان و هراسان در بيم و اضطرابند پس كجائيد شما از ايشان اى گروه تازه كارها آيا ندانستيد كه داناترين مردم به قَدَرْ ساكت ترين ايشانند از آن و اينكه جاهلترين مردم به قَدَرْ سخنگوترين ايشانند در او، اى گروه تازه كارها امروز غُرّه شعبان كريم است ناميده است او را پروردگار ما شعبان به جهت پراكنده شدن خيرات به تحقيق كه باز كرده پروردگار شما در او درهاى حسنات خود را و جلوه داده به شما قصرها و خيرات او را به قيمت ارزانى و كارهاى آسانى پس بخريد آن را و جلوه داده براى شما ابليس لعين شُعَبهاى شرور و بلاهاى خود را و شما پيوسته مى كوشيد در گمراهى و طغيان و متَمَّسِك مى شويد به شعبهاى ابليس و رُو مى گردانيد از شعبهاى خيرات كه باز شده براى شما درهاى او و اين غُرّه ماه شعبان است و شعبهاى خيرات او نماز است و روزه و زكات و امر به معروف و نهى از منكر و بِرّ والدين و خويشان و همسايگان و اصلاح ذات الْبَيْنِ و صدقه بر فقراء و مساكين بر خود كلفت مى دهيد چيزى را كه برداشته شده از شما يعنى امر قضا و قدر و چيزى كه نهى كرده شده ايد از فرو رفتن در آن از كشف سِرّهاى خدا كه هر كه تفتيش كند از آنها از تباه شدگانست آگاه باشيد به درستى كه اگر شما واقف شويد بر آنچه مهيّا فرموده ، پروردگار عزّوجلّ براى مطيعين از بندگانش در امروز هر آينه بازخواهيد داشت خود را از آنچه در او هستيد و شروع خواهيد كرد در آنچه امر كردند شما را به آن گفتند يا اميرالمؤ منين عليه السلام و چيست آنكه آن را خداوند مهيّا فرموده در اين روز براى مطيعين خود پس حضرت نقل فرمود قصه آن لشكرى را كه رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَ اله به جهاد كفار فرستاده بود و دشمنان شب بر ايشان شبيخون زدند و آن شبى تاريك و سخت ظلمانى بود و مسلمانان در خواب بودند كسى از ايشان بيدار نبود جز زيد بن حارثه و عبدالله بن رواحه و قتادة بن نعمان و قيس بن عاصم منقرى كه هر كدام در يك جانب ايشان بيدار و مشغول نماز و قرآن خواندن بودند دشمنان مسلمانان را تيرباران كرد ùRzé گئنبرد شم ûH بعضى از منافقين را كه درآويخته به بيشتر شاخهاى او و آنها فرو مى برند او را به اَسفَلِ دَرَكات او پس از اين جهت روى خود را تُرش كردم و پيشانى را درهم كشيدم

روز سوّم

روز مباركى است كه شيخ در مصباح فرموده در اين روز متولّد شد جناب حسين بن على عليه السلام و بيرون آمد توقيع شريف به سوى قاسم بن عَلاء همدانى وكيل حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام كه مولاى ما حسين عليه السلام متولد شد روز پنجشنبه سوّم شعبان پس روزه بگير آن روز را و اين دعا را در آن روز بخوان :

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فى هذَا الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ بِشَهادَتِهِ

خدايا از تو خواهم به حق مولود در اين روز آن مولودى كه به او وعده شهادت داده شده بود

قَبْلَ اْستِهْلالِهِ وَوِلادَتِهِ بَكَتْهُ السَّماَّءُوَمَنْ فيها وَالاْرْضُ وَمَنْ

پيش از اينكه بانگش در اين دنيا بلند شود و به دنيا آيد آسمانها و هر كه در آنها است و زمين و هركه

عَلَيْها وَلَمّا يَُطَاْ لابَتَيْها قَتيلِ الْعَبْرَةِ وَسَيِّدِ الاُْسْرَةِ الْمَمْدُودِ بِالنُّصْرَةِ

بَر آن است برايش گريستند پيش از آنكه قدم در اين جهان گذارد كشته اشك و آه و آقاى طائفه بشر آنكس كه در

يَوْمَ الْكَرَّةِ الْمُعَوَّضِ مِنْ قَتْلِهِ اَنَّ الاْئِمَّةَ مِنْ نَسْلِهِ وَالشِّفاَّءَ فى

روز رجعت به يارى مدد شده و آنكه پاداش كشته شدنش اين بود كه امامان از نسل اويند و درمان در

تُرْبَتِهِ والْفَوْزَ مَعَهُ فى اَوْبَتِهِ والاْوصِياَّءَ مِنْ عِتْرَتِهِ بَعْدَ قاَّئِمِهِمْ

تربت او است و پيروزى در زمان رجعت با او و اوصياء از عترت او است پس از حضرت قائم

وَغَيْبَتِهِ حَتّى يُدْرِكُوا الاْوْتارَ وَيَثْاَروُا الثّارَ وَيُرْضُوا الْجَبّارَ

و پس از دوران غيبتش تا اينكه انتقام گيرند و خونها را باز گيرند و خداى جبار را خوشنود سازند

وَيَكُونُوا خَيْرَ اَنْصارٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِمْ مَعَ اْختِلافِ اللَّيلِ وَالنَّهارِ

و بهترين ياران دين خدا باشند درود خدا بر ايشان در هر زمان كه رفت و آمد دارد شب و روز

اَللّهُمَّ فَبِحَقِّهِمْ اِلَيْكَ اَتَوَسَّلُ وَاَسْئَلُ سُؤ الَ مُقْتَرِفٍ مُعْتَرِفٍ مُسيَّئٍ

خدايا پس به حق ايشان به سوى تو دست نياز دراز كنم و از تو خواهم خواستن شخص گنه كار اعتراف كننده بدكردار

اِلى نَفْسِهِ مِمَّا فَرَّطَ فى يَوْمِهِ وَاَمْسِهِ يَسْئَلُكَ الْعِصْمَةَ اِلى مَحَلِّ

به نفس خويش از كوتاهيهايى كه در امروز و ديروزش كرده و اكنون از تو پناه خواهد تا هنگام رفتن در

رَمْسِهِ اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَعِتْرَتِهِ وَاحْشُرْنا فى زُمْرَتِهِ

گور خدايا پس درود فرست بر محمد و عترتش و ما را در زمره او محشور گردان

وَبَوِّئْنا مَعَهُ دارَ الْكَرامَةِ وَمَحَلَّ الاِقامَةِ اَللّهُمَّ وَكَما اَكْرَمْتَنا

و جاى ده ما را با او در خانه كرامت (بهشت ) و جايگاه ماندن هميشگى خدايا چنانچه ما را به شناختنش

بِمَعْرِفَتِهِ فَاَكْرِمْنا بِزُلْفَتِهِ وَارْزُقْنا مُرافَقَتَهُ وَسابِقَتَهُ وَاجْعَلْنا مِمَّنْ

گرامى داشتى هم چنان ما را به نزديك شدن با او گرامى دار و رفاقت و سابقه داشتن با او را روزى ما گردان و بگردان ما

يُسَلِّمُ لاِمْرِهِ وَيُكْثِرُ الصَّلوةَ عَلَيْهِ عِنْدَ ذِكْرِهِ وَعَلى جَميعِ اَوْصِياَّئِهِ

را از كسانى كه تسليم دستور اويند و هنگام بردن نامش بسيار بر او درود فرستند و بر همه اوصياء

وَاَهْلِ اَصْفِياَّئِهِ الْمَمْدُودين مِنْكَ بِالْعَدَدِ الاِْثْنَىْ عَشَرَ النُّجُومِ الزُّهَرِ

و خاندان برگزيده اش كه يارى شده اند از جانب تو به عدد دوازده ، آن ستارگان درخشان

وَالْحُجَجِ عَلى جَميعِ الْبَشَرِ اَللّهُمَّ وَهَبْ لَنا فى هذَا الْيَوْمِ خَيْرَ

و حجتهاى تو بر تمامى افراد بشر خدايا و ببخش به ما در اين روز بهترين

مَوْهِبَةٍ وَاَنْجِحْ لَنا فيهِ كُلَّ طَلِبَةٍ كَما وَهَبْتَ الْحُسَيْنَ لِمُحَمَّدٍ جَدِّهِ

بخششها را و برآور براى ما در اين روز هر خواهشى را چنانچه حسين را به محمد جدش بخشيدى

وَعاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ فَنَحْنُ عائِذُونَ بِقَبْرِهِ مِنْ بَعْدِهِ نَشْهَدُ تُرْبَتَهُ

و فطرس به گهواره حسين عليه السلام پناه برد و ما پناهنده به قبر او هستيم پس از شهادت او بالاى تربتش

وَننْتَظِرُ اَوْبَتَهُ آمينَ رَبَّ الْعالَمينَ

آمده و چشم به راه رجعت او هستيم اجابت كن اى پروردگار جهانيان

پس مى خوانى بعد از اين به دعاى حسين عليه السلام و اين آخر دعاى آنحضرت است در روزى كه بسيار شده بود دشمنان او يعنى روز عاشورا

اَللّهُمَّ اَنْتَ مُتَعالِى الْمَكانِ عَظيمُ الْجَبَرُوتِ شَديدُ الِمحالِ غَنِىَُّعنِ

خدايا تويى والامكان و بزرگ جبروت و سخت نيرو و بى نياز از

ا لْخَلايِقِ عَريضُ الْكِبْرِياَّءِ قادِرٌ عَلى ما تَشاَّءُ قَريبُ الرَّحْمَةِ

خلائق و داراى بزرگى پهناور و تواناى بر هر چه خواهى نزديك مهر

صادِقُ الْوَعْدِ سابِغُ النِّعْمَةِ حَسَنُ الْبَلاَّءِ قَريبٌ إ ذ ا دُعيتَ مُحيطٌ بِم ا

راست وعده فراوان نعمت نيكو آزمايش نزديك هرگاه خوانده شوى محيط به هر چه

خَلَقْتَ قابِلُ التَّوبَةِ لِمَنْ تابَ اِلَيْكَ قادِرٌ عَلى ما اَرَدْتَ وَمُدْرِكٌ ما

آفريده اى توبه پذير براى آن كس كه به سويت توبه كند توانا بر هر چه اراده كنى و بدست آرنده آنچه

طَلَبْتَ وَشَكُورٌ اِذا شُكِرْتَ وَذَكُورٌ اِذا ذُكِرْتَ اَدْعُوكَ مُحْتاجاً

بجويى و سپاس پذير هرگاه سپاس شوى و ياد كنى هنگامى كه يادت كنند مى خوانمت نيازمندانه

وَاَرْغَبُ اِلَيْكَ فَقيراً وَاَفْزَعُ اِلَيْكَ خاَّئِفاً وَاَبْكى اِلَيْكَ مَكْرُوباً

و توجه كنم بسويت فقيرانه و پناه آرم بسويت خائفانه و گريه كنم به درگاهت از روى غمزدگى و ملولانه

وَاَسْتَعينُ بِكَ ضَعيفاً وَاَتوَكَّلُ عَلَيْكَ كافِياً اُحْكُمْ بَيْنَنا وَبَيْنَ قَوْمِنا

كمك جويم بوسيله تو ناتوانانه و توكل كنم بر تو كفايت خواهانه خدايا حكم كن ميان ما و ميان قوم ما

[ بِالْحَقِّ]فَاِنَّهُمْ غَرُّوناوَخَدَعُونا وَخَذَلُونا وَغَدَرُوابِنا وَقَتَلُونا و نَحْنُعِتْرَةُ

به حق زيرا كه ايشان ما را فريفتند و با ما نيرنگ زدند و دست از يارى ما كشيدند و با ما بى وفايى كرده ما راكشتند با اينكه ما عترت

نَبِيِّكَ وَوَُلَْدُ حَبيبِكَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللّهِ الَّذِى اصطَفَيْتَهُ بِالرِّسالَةِ وَائْتَمَنْتَهُ

پيمبر تو و فرزند حبيب تو محمد بن عبداللّه هستيم آن (بزرگوارى ) كه او را به رسالت برگزيدى

عَلى وَحْيِكَ فَاجْعَلْ لَنا مِنْ اَمْرِنا فَرَجاً وَمَخْرَجاً بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ

و بر وحى خويش امينش ساختى پس در كار ما گشايش و فرجى عطا فرما به رحمتت اى مهربانترين

الرّاحِمينَ

مهربانان

ابن عَيّاش گفت شنيدم از حسين بن علىّ بن سفيان بزوفرى كه مى گفت حضرت صادق عليه السلام مى خواند اين دعا را در اين روز و فرموده كه اين دعا از دعاهاى روز سيّم شعبان است و آن روز ولادت حسين عليه السلام است .

شب سيزدهم

اوّل لَيالى بيض است و كيفيّت نماز امشب و دو شَبِ بعد در ماه رجب گذشت

شب نيمه شعبان

شب بسيار مباركى است از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايتست كه از حضرت امام محمّد باقرعليه السلام سؤ ال شد از فضل شب نيمه شعبان فرمود آن شب افضل شبها است بعد از ليلة القدر در آن شب عطا مى فرمايد خداوند به بندگان فضل خود را و مى آمرزد ايشان را به مَنّ و كَرَم خويش پس سعى و كوشش كنيد در تقرّب جستن به سوى خداى تعالى در آن شب پس بدرستى كه آن شبى است كه خدا قسم ياد فرموده به ذات مقدّس خود كه دست خالى برنگرداند سائلى را از درگاه خود مادامى كه سؤ ال نكند معصيت را و آن شب آن شبى است كه قرار داده حَقّ تعالى آن را از براى ما به مقابل آنكه قرار داده شب قدر را براى پيغمبر ماصَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَاله پس كوشش كنيد در دُعا و ثنا بر خداى تعالى ((الخبر)) و از جمله بركات اين شب مبارك آنست كه ولادت با سعادت حضرت سلطان عصر امام زمان ارواحُنا لَهُ الفداء در سحر اين شب سنه دويست و پنجاه و پنج در سُرَّ مَنْ رَاى واقع شده و باعث مزيد شرافت اين لَيْله مباركه شده و از براى اين شب چند عملست :

اوّل غسل است كه باعث تخفيف گناهان مى شود

دوّم احياءاين شب است به نماز و دعاء و استغفار چنانچه امام زين العابدين عليه السلام مى كردند و در روايتست كه هر كه احيا دارد اين شب را نميرد دل اودر روزى كه دلها بميرند

سوّم زيارت حضرت امام حسين عليه السلام است كه افضل اعمال اين شب و باعث آمرزش ‍ گناهانست و هر كه خواهد با او مصافحه كند روح صد و بيست و چهار هزار پيغمبر زيارت كند آن جناب را در اين شب و اَقَلِّ زيارت آن حضرت آن است كه به بامى برآيد و به جانب راست و چپ نظر كند پس سر به جانب آسمان كند پس زيارت كند آن حضرت را به اين كلمات :

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُاللّهِ وَ بَرَكاتُهُ

و هركس در هر كجا باشد در هر وقت كه آن حضرت را به اين كيفيّت زيارت كند اميد است كه ثواب حجّ وعُمره براى اونوشته شود وما زيارت مخصوصه اين شب را در باب زيارات ذكر خواهيم نمود انشاءاللّه تعالى

چهارم خواندن اين دعا كه شيخ و سيّد نقل كرده اند و به منزله زيارت امام زمان صلوات الله و سلامُه عَلَيْهِ است

اَللّهُمَّ بِحَقِّ لَيْلَتِنا [هذِهِ ] وَمَوْلُودِها

خدايا به حق اين شبى كه ما در آنيم و به حق آنكس كه در آن به دنيا آمده

وَحُجَّتِكَ وَمَوْعُودِهَا الَّتى قَرَنْتَ اِلى فَضْلِها فَضْلاً فَتَمَّتْ كَلِمَتُكَ

و حجتت و موعود آن كه همراه كردى به فضيلت اين شب فضيلت ديگرى و بدين سبب تمام شد كلمه تو

صِدْقاً وَعَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِكَ وَلا مُعَقِّبَ لاِياتِكَ نُورُكَ الْمُتَاَلِّقُ

براستى و عدالت تغيير دهنده اى براى كلمات تو نيست و پس زننده اى براى آيات تو نيست آن نور درخشانت

وَضِياَّؤُكَ الْمُشْرِقُ وَالْعَلَمُ النُّورُ فى طَخْياَّءِ الدَّيْجُورِ الْغائِبُ

و آن روشنى فروزانت و آن نشانه نورانى در شب تاريك ظلمانى آن پنهان

الْمَسْتُورُ جَلَّ مَوْلِدُهُ وَكَرُمَ مَحْتِدُهُ وَالْمَلاَّئِكَةُ شُهَّدُهُ وَاللّهُ ن اصِرُهُ

غايب از انظار كه ولادتش بزرگ و كريم الاصل بود و فرشتگان گواهان اويند و خدا ياور

وَمُؤَيِّدُهُ اِذا آنَ ميعادُهُ وَالْمَلاَّئِكَةُ اَمْد ادُهُ سَيْفُ اللّهِ الَّذى لا يَنْبوُ

و كمك كار او است در آن هنگام كه وعده اش برسد و فرشتگان مددكارش باشند آن شمشير برنده خدا كه كُند نشود

وَنُورُهُ الَّذى لا يَخْبوُ وَ ذوُالْحِلْمِ الَّذى لا يَصْبوُا مَدارُ الَّدهْرِ

و نور او كه خاموش نگردد و بردبارى كه كار بى رويه انجام ندهد چرخ روزگار بخاطر او گردش كند

وَنَواميسُ الْعَصْرِ وَوُلاةُ الاْمْرِ وَالْمُنَزَّلُ عَلَيْهِمْ ما يَتَنَزَّلُ فى لَيْلَةِ

و او و پدران معصومش نواميس هر عصر و واليان امر خدايند در شب قدر آنچه نازل شود بر ايشان نازل گردد

الْقَدْرِ وَاَصْحابُ الْحَشْرِ وَالنَّشْرِ تَراجِمَةُ وَحْيِهِ وَوُلاةُ اَمْرِهِ وَنَهْيِهِ

و آنهايند صاحبان حشر و نشر و مفسران وحى خدا و سرپرستان امر و نهى او

اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى خاتِمِهْم وَقآئِمِهِمُ الْمَسْتُورِ عَنْ عَوالِمِهِمْ اَللّهُمَّ

خدايا پس درود فرست بر خاتم ايشان و قائمشان كه در پس پرده است از عوالم آنها خدايا

وَاَدْرِكَ بِنا اءَيّامَهُ وَظُهُورَهُ وَقِيامَهُ وَاجْعَلْنا مِنْ اَنْصارِهِ وَاقْرِنْ ثارَنا

ما را به روزگار او و زمان ظهور و قيامش برسان و از جمله يارانش قرارمان ده و خونخواهى ما را

بِثارِهِ وَاكْتُبْنا فى اَعْوانِهِ وَخُلَصاَّئِهِ وَاَحْيِنا فى دَوْلَتِهِ ناعِمينَ

به خونخواهى او مقرون گردان و نام ما را در زمره ياران و مخصوصانش ثبت فرما و ما را در دولتش شادكام

وَبِصُحْبَتِهِ غانِمينَ وَبِحَقِّهِ قآئِمينَ وَمِنَ السُّوَّءِ سالِمينَ يا اَرْحَمَ

و متنعم و به هم نشينيش بهره مند و به گرفتن حقش پا بر جا بدار و از بديها بر كنارمان كن اى مهربانترين

الرّاحِمينَ وَالْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ وَصَلَواتُهُ عَلى سَيِّدِنا مُحَمَّدٍ

مهربانان و ستايش خاص خدا پروردگار جهانيان است و درودهاى او بر آقاى ما محمد

خاتَمِ النَّبِيّينَ وَالْمُرْسَلينَ وَعَلى اَهْلِ بَيْتِهِ الصّادِقينَ وَعِتْرَتِهَ

خاتم پيمبران و مرسلين و بر خاندان راستگو و عترت حقگويش باد

النّاطِقينَ وَالْعَنْ جَميعَ الظّالِمينَ واحْكُمْ بَيْنَنا وَبَيْنَهُمْ يا اَحْكَمَ الْحاكِمينَ

و از رحمت خود دور ساز تمام ستمكاران را و ميان ما و ايشان داورى كن اى محكمترين حكم كنندگان

پنجم شيخ روايت كرده از اسماعيل بن فضل هاشمى كه گفت تعليم كرد مرا حضرت صادق عليه السلام اين دعا را كه بخوانم آنرا در شب نيمه شعبان

اَللّهُمَّ اَنْتَ الْحَىُّ

خدايا تويى زنده

الْقَيُّومُ الْعَلِىُّ الْعَظيمُ الْخالِقُ الرّازِقُ الْمُحْيِى الْمُميتُ الْبَدىَّءُ

پاينده والاى بزرگ آفريننده و روزى دهنده زنده كننده و ميراننده آغاز كننده

الْبَديعُ لَكَ الْجَلالُ وَلَكَ الْفَضْلُ وَلَكَ الْحَمْدُ وَلَكَ الْمَنُّ وَلَكَ الْجُودُ

و پديد آرنده ، براى تو است بزرگى و از آن تو است فضيلت و ستايش و از آن تو است نعمت و جود

وَلَكَ الْكَرَمُ وَلَكَ الاْمْرُ وَلَكَ الْمَجْدُ وَلَكَ الْشُّكْرُ وَحْدَكَ لا شَريكَ

و خاص تو است بزرگوارى و از تو است فرمان و شوكت و خاص تو است سپاسگزارى كه يگانه اى و شريكى برايت

لَكَ يا واحِدُ يا اَحَدُ يا صَمَدُ يا مَنْ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ

نيست اى يگانه اى يكتا اى بى نياز اى كه فرزندى ندارد و فرزند كسى نباشد و نيست برايش

كُفُواً اَحَدٌ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاْغفِرْ لى وَارْحَمْنى وَاكْفِنى

همتايى هيچكس درود فرست بر محمد و آل محمد و بيامرز مرا و به من رحم كن و كفايت كن

ما اَهَمَّنى وَاقْضِ دَيْنى وَوَسِّعْ عَلَىَّ فى رِزْقى فَاِنَّكَ فى هذِهِ اللَّيْلَةِ

از من آنچه فكر مرا به خود مشغول كرده و قرضم را ادا كن و در روزيم گشايش ده زيرا كه تو در اين شب

كُلَّ اَمْرٍ حَكيمٍ تَفْرُقُ وَمَنْ تَشاَّءُ مِنْ خَلْقِكَ تَرْزُقُ فَارْزُقْنى وَاَنْتَ

هر كار محكمى را از هم جدا كنى و هر يك از مخلوقات خود را بخواهى روزى دهى پس روزيم ده كه تو

خَيْرُ الرّازِقينَ فَاِنَّكَ قُلْتَ وَاَنْتَ خَيْرُ الْقاَّئِلينَ النّاطِقينَ وَاسْئَلوُا اللّهَ

بهترين روزى دهندگانى زيرا تو خود گفتى و تو بهترين گويندگان و ناطقان هستى كه فرمودى ((از خدا بخواهيد

مِنْ فَضْلِهِ فَمِنْ فَضْلِكَ اَسْئَلُ وَاِيّاكَ قَصَدْتُ وَابْنِ نَبِيِّكَ اعْتَمَدْتُ وَلَكَ

از فضل او)) پس من از فضل تو مى خواهم و تو را قصد كردم و به فرزند پيمبرت اعتماد كردم و از تو

رَجَوْتُ فَارْحَمْنى يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ

اميدوارم پس به من رحمت كن اى مهربانترين مهربانان

ششم بخواند اين دعا را كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله دراين شب مى خواندند :

اَللّهُمَّ اقْسِمْ لَنا مِنْ خَشْيَتِكَ ما يَحُولُ بَيْنَنا

خدايا بهره ما كن از ترس خود بدان اندازه كه حائل شود ميان ما

وَبَيْنَ مَعْصِيَتِكَ وَمِنْ طاعَتِكَ ما تُبَلِّغُنا بِهِ رِضْوانَكَ وَمِنَ الْيَقينِ ما

و نافرمانيت و از اطاعت خويش بدان مقدار كه ما را به خوشنودى و رضوان تو برساند و از يقين بدان

يَهُونُ عَلَيْنا بِهِ مُصيباتُ الدُّنْيا اَللّهُمَّ اَمْتِعْنا بِاَسْماعِنا وَاَبْصارِنا

حد كه بوسيله آن ناگواريهاى دنيا بر ما آسان گردد خدايا ما را به گوشهايمان و ديده هامان

وَقُوَّتِنا ما اَحْيَيْتَنا وَاجْعَلْهُ الْوارِثَ مِنّا وَاجْعَلْ ثارَنا عَلى مَنْ ظَلَمَنا

و نيرويمان تا زنده ايم بهره مند ساز و آن را وارث ما گردان و خون ما را به گردن كسى انداز كه بر ما ستم كرده

وَانْصُرنا عَلى مَنْ عادانا وَلا تَجْعَلْ مُصيبَتَنا فى دينِنا وَلا تَجْعَل ِ

و يارى ده ما را بر كسى كه با ما دشمنى كند و مصيبت ما را در دينمام قرار مده و دنيا

الدُّنْيا اَكْبَرَ هَمِّنا وَلا مَبْلَغَ عِلْمِنا وَلا تُسَلِّطْ عَلَيْنا مَنْ لا يَرْحَمُنا

را بزرگترين اندوه ما قرار مده و نيز آخرين حد دانش ما قرارش مده و مسلط مكن بر ما كسى را كه بر ما رحم نكند

بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ

به رحمتت اى مهربانترين مهربانان

و اين دعاى جامع كاملى است و خواندن آن در اوقات ديگر نيز غنيمت است و از عوالى اللئالى نقل شده كه حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَاله هميشه اين دعا را مى خواندند

هفتم بخواند صلوات هر روز را كه در وقت زوال مى خواند

هشتم بخواند دعاى كميل را كه ورودش ‍در اين شبست و در باب اوّل گذشت

نهم آنكه هر يك از سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُلِلّهِ وَاللّهُ اَكْبَرُ وَلا اِلهَ اِلا اللّهُ را صد مرتبه بگويد تا خداوند تعالى گناهان گذشته او را بيامرزد و برآورد حاجتهاى دنيا و آخرت او را

دهم شيخ در مصباح روايت كرده از ابويحيى در ضمن خبرى در فضيلت شب نيمه شعبان كه گفت گفتم به مولاى خودم حضرت صادق عليه السلام كه بهترين دعاها در اين شب كدام است فرمود هر گاه به جا آوردى نماز عشا را پس دو ركعت نمازگذار بخوان در ركعت اوّل حمد و سُوره جحد كه قُلْ يا اَيُّهَا الْكافِروُنَ باشد و بخوان در ركعت دويّم حمد و سوره توحيد كه قُلْ هُوَاللّهُ اَحَدٌ است پس چون سلام دادى بگو سُبْحانَ اللّهِ سى و سه مرتبه و اَلْحَمْدُلِلّهِ سى و سه مرتبه و اللّهُ اَكْبَرُ سى و چهار مرتبه پس بگو :

يا مَنْ اِلَيْهِ مَلْجَاءُ الْعِبادِ فِى الْمُهِمّاتِ وَاِلَيْهِ يَفْزَعُ الْخَلْقُ فىِ الْمُلِمّاتِ

اى كه به سوى او است پناه بندگان در كارهاى اندوه خيز و به سوى او پناه برند خلايق در پيش آمدهاى ناگوار

يا عالِمَ الْجَهْرِ وَالْخَفِيّاتِ وَ يا مَنْ لا تَخْفى عَلَيْهِ خَواطِرُ الاْوْهامِ

اى داناى آشكار و نهان و اى كه بر او پنهان نماند انديشه هايى كه در دلها افتد

وَتَصَرُّفُ الْخَطَراتِ يا رَبَّ الْخَلايِقِ وَالْبَرِيّاتِ يا مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ

و تصرف كردن آن خاطرات اى پروردگار خلايق و آفريدگان اى كه ملكوت

الاْرَضينَ وَالسَّمواتِ اَنْتَ اللّهُ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَمُتُّ اِلَيْكَ بِلا اِل- هَ اِلاّ

زمينها و آسمانها بدست او است تويى خدايى كه معبودى جز تو نيست بسويت توسل جويم به كلمه ((لا اله

اَنْتَ فَيا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اجْعَلْنى فى هِذِهِ اللَّيْلَةِ مِمَّنْ نَظَرْتَ اِلَيْهِ

الا انت )) پس اى خدايى كه معبودى جز تو نيست بگردان مرا در اين شب از كسانى كه بسويش نگريسته و مورد

فَرَحِمْتَهُ وَسَمِعْتَ دُعاَّئَهُ فَاَجَبْتَهُ وَعَلِمْتَ اسْتِقالَتَهُ فَاَقَلْتَهُ

رحم خويش قرارش داده و دعايش شنيده و اجابت كرده و پشيمانيش را دانسته پس او را پذيرفته اى

وَتَجاوَزْتَ عَنْ سالِفِ خَطيئَتِهِ وَعَظيمِ جَريرَتِهِ فَقَدِ اسْتَجَرْتُ بِكَ

و از خطاهاى گذشته اش و گناه بزرگش در گذشته اى پس من از گناهانم به تو پناهنده شده

مِنْ ذُنُوبى وَلَجَاْتُ اِلَيْكَ فى سَتْرِ عُيُوبى اَللّهُمَّ فَجُدْ عَلَىَّ بِكَرَمِكَ

و به تو ملتجى گشته ام در اينكه عيوبم را بپوشانى خدايا پس جود كن بر من به كرم خود

وَفَضْلِكَ وَاحْطُطْ خَطاياىَ بِحِلْمِكَ وَعَفْوِكَ وَتَغَمَّدْنى فى هذِهِ

و فضلت و بريز خطاهاى مرا به بردبارى و گذشت خويش و فراگير مرا در اين

اللَّيْلَةِ بِسابِغِ كَرامَتِكَ وَاجْعَلْنى فيها مِنْ اَوْلِياَّئِكَ الَّذينَ اجْتَبَيْتَهُمْ

شب به فراوان كرمت و بگردان مرا در اين شب از آن دوستانت كه آنان را براى طاعت خويش برگزيده

لِطاعَتِكَ وَاخْتَرْتَهُمْ لِعِبادَتِكَ وَجَعَلْتَهُمْ خالِصَتَكَ وَصِفْوَتَكَ اَللّهُمَّ

و براى پرستشت انتخاب فرمودى و ايشان را جزء خاصان درگاه و برگزيدگانت قراردادى خدايا

اجْعَلْنى مِمَّنْ سَعَدَ جَدُّهُ وَتَوَفَّرَ مِنَ الْخَيْراتِ حَظُّهُ وَاجْعَلْنى مِمَّنْ

بدار مرا از آن كسانى كه كوششش به جايى رسيده و از نيكيها بهره فراوان نصيبش گشته و به گردانم از

سَلِمَ فَنَعِمَ وَفازَ فَغَنِمَ وَاكْفِنى شَرَّ ما اَسْلَفْتُ وَاعْصِمْنى مِنَ الاِْزدِيادِ

آنانكه تندرست شده و متنعم و رستگار و بهره مند گشته و كفايت كن مرا از شر آنچه كرده ام و نگاهم دار از افزودن

فى مَعْصِيَتكَ وَحَبِّبْ اِلَىَّ طاعَتَكَ وَما يُقَرِّبُنى مِنْكَ وَيُزْلِفُنى عِنْدَكَ

در نافرمانيت و دوست گردان نزد من فرمانبرداريت را و آنچه مرا به تو نزديك و مقرب درگاهت گرداند

سَيِّدى اِلَيْكَ يَلْجَاءُ الْهارِبُ وَمِنْكَ يَلْتَمِسُ الطّالِبُ وَعَلى كَرَمِكَ

آقاى من به سوى تو پناه آرد شخص گريز پاى و از تو عاجزانه طلب كند جوينده و بر كرم تو

يُعَوِّلُ الْمُسْتَقيلُ التّائِبُ اَدَّبْتَ عِبادَكَ بالتَّكَرُّمِ وَاَنْتَ اَكْرَمُ الاْكْرَمينَ

تكيه كند شخص عذرخواه و توبه كننده ادب كردى بندگانت را به كرم ورزى به آنها و تو كريمترين كريمانى

وَاَمَرْتَ بِالْعَفْوِ عِبادَكَ وَاَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ اَللّهُمَّ فَلا تَحْرِمْنى ما

و تو خود به بندگانت دستور گذشت دادى و خود آمرزنده و مهربانى خدايا پس مرا از آنچه از

رَجَوْتُ مِنْ كَرَمِكَ وَلا تُؤْيِسْنى مِنْ سابِغِ نِعَمِكَ وَلا تُخَيِّبْنى مِنْ

كرمت اميد دارم محرومم مكن و از نعمت هاى ريزانت ماءيوسم مدار و از بهره هاى فراوانت كه در

جَزيلِ قِسَمِكَ فى هذِهِ اللَّيْلَةِ لاِهْلِ طاعَتِكَ وَاجْعَلْنى فى جُنَّةٍ مِنْ

اين شب براى فرمانبردارانت مقرر داشته اى بى بهره ام مساز و مرا در پناهگاه محكمى از آزار مخلوقات

شِرارِ بَرِيَّتِكَ رَبِّ اِنْ لَمْ اَكُنْ مِنْ اَهْلِ ذلِكَ فَاَنْتَ اَهْلُ الْكَرَمِ وَالْعَفْوِ

شرورت قرار ده پروردگارا اگر من چنين شايستگى ندارم ولى تو شايسته كرم و گذشت و

وَالْمَغْفِرَةِ وَجُدْ عَلَىَّ بِما اَنْتَ اَهْلُهُ لا بِما اَسْتَحِقُّهُ فَقَدْ حَسُنَ ظَنّى

آمرزشى و فرو ريز بر من بدانچه تو شايسته آنى نه بدانچه من سزاوار آنم زيرا براستى گمان من نيك است

بِكَ وَتَحَقَّقَ رَجاَّئى لَكَ وَعَلِقَتْ نَفْسى بِكَرَمِكَ فَاَنْتَ اَرْحَمُ

و اميدم درباره تو محكم شده و جانم به سر رشته كرم تو آويخته است پس تويى مهربانترين

الرّاحِمينَ وَاَكْرَمُ الاْكْرَمينَ اَللّهُمَّ وَاخْصُصْنى مِنْ كَرَمِكَ بِجَزيلِ

مهربانان و كريمترين كريمان خدايا مرا مخصوص بدار از كرم خويش به بهره هاى فراوان

قِسَمِكَ وَاَعُوذُ بِعَفْوِكَ مِنْ عُقُوبَتِكَ وَاغْفِر لِىَ الَّذنْبَ الَّذى يَحْبِسُ

و تقسيمهاى شايانت و از كيفر تو به عفوت پناه مى برم و بيامرز برايم آن گناهى را كه عادت بد (مانند دروغ ) را بر من حبس

عَلَىَّ الْخُلُقَ وَيُضَيِّقُ عَلىَّ الرِّزْقَ حَتّى اَقُومَ بِصالِحِ رِضاكَ وَاَنْعَمَ

كند و روزى را بر من تنگ سازد تا من به خوشنودى شايسته تو اقدام كنم و به عطاى فراوانت

بِجَزيلِ عَطاَّئِكَ وَاَسْعَدَ بِسابِغِ نَعْماَّئِكَ فَقَدْ لُذْتُ بِحَرَمِكَ

متنعم گردم و به نعمتهاى بسيارت خوشبخت شوم زيرا من به آستان تو پناه آوردم

وَتَعَرَّضْتُ لِكَرَمِكَ وَاسْتَعَذْتُ بِعَفْوِكَ مِنْ عُقُوبَتِكَ وَبِحِلْمِكَ مِنْ

و به كرم تو آويختم و به گذشت تو پناه جستم از ترس كيفرت و به بردباريت پناه جستم از

غَضَبِكَ فَجُدْ بِما سَئَلْتُكَ وَاَنِلْ مَا الْتَمَسْتُ مِنْكَ اَسْئَلُكَ بِكَ لا بِشَى ءٍ

خشمت پس به من عطا كن آنچه را از تو خواستم و به من برسان آنچه را از تو خواهش كردم تو را به خودت سوگند دهم چون چيزى

هُوَ اَعْظَمُ مِنْكَ

از تو بزرگتر نيست

پس به سجده مى روى و مى گوئى يا رَبِّ بيست مرتبه يا اَللّهُ هفت مرتبه لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ هفت مرتبه ما شآءَ اللّهُ ده مرتبه لا قُوّةَ اِلاّ بِاللّهِ ده مرتبه پس صلوات مى فرستى بر پيغمبر و آل اوعَليهمُ السلام و مى خواهى از خدا حاجت خود را پس قسم به خدا كه اگر حاجت بخواهى بسبب اين عمل به عدد قطرات باران هر آينه برساند به تو خداوند عَزَّوَجَلَّ آن حاجتها را بكَرَم عَميم وفَضْل جَسيمِ خود

يازدهم شيخ طوسى و كفعمى فرموده اندكه بخواند دراين شب

اِلهى تَعَرَّضَ لَكَ فى هذَا اللَّيْلِ الْمُتَعَرِّضُونَ

خدايا خواهندگان در اين شب به درگاه تو آمدند

وَقَصَدَكَ الْقاصِدُونَ وَاَمَّلَ فَضْلَكَ وَمَعْرُوفَكَ الطّالِبُونَ وَلَكَ فى

و قاصدان تو را مقصد خويش قرار دادند و خواهشمندان فضل و نيكى تو را آرزو كردند و تو در

هذَا اللّيْلِ نَفَحاتٌ وَجَواَّئِزُ وَعَطايا وَمَواهِبُ تَمُنُّ بِها عَلى مَنْ تَشاَّءُ

اين شب بخششها و جوايز و عطاهايى و بهره هايى دارى كه به هر يك از بندگانت بخواهى

مِنْ عِبادِكَ وَتَمْنَعُها مَنْ لَمْ تَسْبِقْ لَهُ الْعِنايَةُ مِنْكَ وَها اَنَا ذا عُبَيْدُكَ

عطا خواهى كرد و از آن كس كه عنايت تو نسبت به او سبقت نگرفته است آن را باز دارى و من اينك آن بنده كوچك

الْفَقيرُ اِلَيْكَ الْمُؤَمِّلُ فَضْلَكَ وَمَعْرُوفَكَ فَاِنْ كُنْتَ يا مَولاىَ تَفَضَّلْتَ

و نيازمند درگاه تو و آرزومند فضل و نيكى تو هستم پس اى مولاى من اگر بنا دارى

فى هذِهِ اللَّيْلَةِ عَلى اَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ وَعُدْتَ عَلَيْهِ بِعائِدَةٍ مِنْ عَطْفِكَ

در اين شب بر كسى از خلق خويش تفضلى فرمايى و جايزه اى از روى مهر و عطوفت به او بدهى پس درود

فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ الْخَيِّرينَ

فرست بر محمد و آل محمد آن پاكان پاكيزه برگزيده برتر

الْفاضِلينَ وَجُدْ عَلَىَّ بِطَولِكَ وَمَعْرُوفِكَ يا رَبَّ الْعالَمينَ وَصَلَّى اللّهُ

و از نعمت و نيكى خويش بر من نيز لطف فرما اى پروردگار جهانيان و درود خدا

عَلى مُحَمَّدٍخاتَمِ النَّبيّينَ وَ الِهِ الطّاهِرينَ وَسَلَّمَ تَسْليماً اِنَّ اللّهَ حَميدٌ

بر محمد خاتم پيمبران و بر آل پاكش و تحيت فراوان كه همانا خداوند ستوده و

مَجيدٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوكَ كَما اَمَرْتَ فَاسْتَجِبْ لى كَما وَعَدْتَ اِنَّكَ

بزرگوار است خدايا من تو را مى خوانم چنانچه دستور فرمودى پس دعايم را مستجاب كن چنانكه وعده فرمودى كه براستى

لا تُخْلِفُ الْميعادَ

تو خلف وعده نمى كنى

و اين دعائيست كه در سحرها در عقب نماز شفع خوانده مى شود

دوازدهم بخواند بعد از هر دو ركعت از نماز شب و شفع و بعد از دعاهاى وِتْر دعاهائى را كه شيخ و سيّد نقل كرده اند

سيزدهم بجا آورد سجده ها و دعاهايى را كه از رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَاله روايت شده از جمله روايتى است كه شيخ از حَمّاد بن عيسى از اَبانِ بنِ تَغْلب روايت كرده كه گفت حضرت صادق عليه السلام فرمودند شب نيمه شعبانى داخل شد و بود رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَاله در آن شب نزد عايشه همين كه نصف شب شد برخاست رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَاله از رختخواب خود براى عبادت پس چون بيدار شد عايشه يافت كه پيغمبرصَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَاله بيرون رفته از رختخواب او و داخل شد بر او آنچه كه فرو گيرد زنها را يعنى غيرت و گمان كرد كه آن حضرت رفته پيش بعض زنهاى خود پس برخاست و پيچيد بر خود شَمْله يعنى چادر خود را و قسم به خدا كه شَمْله او از ابريشم و كتان و پنبه نبود ولكن تار آن مو و پُود آن از كُركهاى شتر بود و جستجو مى كرد رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَاله را در حجره هاى زنهاى ديگرش حجره به حجره پس در اين بين كه در جستجوى آن حضرت بود به ناگاه نظرش افتاد بر رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَ اله كه در سجده است مثل جامه اى كه چسبيده شده بر روى زمين پس نزديك آن حضرت شد شنيد كه مى گويد در سجده خود:

سَجَدَ لَكَ سَوادى وَخَيالى وَآمَنَ بِكَ فؤ ادى

به خاك افتاد براى تو سراپايم و انديشه ام و ايمان آورد به تو دلم

هذِهِ يَداىَ وَماجَنَيْتُهُ عَلى نَفْسى

اين است هر دو دستم و آنچه جنايتى كه بر خويش كردم

يا عَظيمُ [عَظيماً] تُرْجى لِكُلِّ عَظيمٍ

اى بزرگى كه در هر كار بزرگى اميد به او است

اِغْفِرْ لِىَ الْعَظيمَ

بيامرز گناه بزرگم را

فَاِنَّهُ لايَغْفِرُالذَّنْبَ الْعَظيمَ اِلا الرَّبُّ الْعَظيمُ

كه نيامرزد گناه بزرگ را جز پروردگار بزرگ

پس بلند كرد سر خود را و دوباره برگشت به سجده و شنيد عايشه كه مى گويد :

اَعُوذُ بُنُورِ وَجْهِكَ الَّذى اَضائَتْ لَهُ السَّمواتُ وَالاْرَضُونَ

پناه برم به نور ذات تو كه روشن شد بدو آسمانها و زمينها

وَانْكَشَفَتْ لَهُ الظُّلُماتُ وَصَلَحَ عَلْيْهِ اَمرُ الاْوَّلينَ وَالاْخِرينَ

و برچيده شد بدو تاريكيها و اصلاح شد بدو كار اولين و آخرين

مِنْ فُجاءَةِ نَقِمَتِكَ وَمِنْ تَحْويلِ عافِيَتِكَ وَمِنْ زَوالِ نِعْمَتِكَ

از ناگهانى رسيدن عذابت و از پا برجا شدن تندرستى تو و از زائل شدن نعمتت

اَللّهُمَّ ارْزُقْنى قَلْباً تَقِيّاً نَقِيّاً وَمِنَ الشِّرْكِ بَريئاً لا كافِراً ولا شَقِيّاً

خدايا روزيم گردان دلى پاك و پاكيزه و مبراى از شرك كه نه كافر باشد و نه اهل شقاوت

پس بر خاك نهاد دو طرف روى خود را و گفت :

عَفَّرْتُ وَجْهى فِى التُّرابِ وَحُقَّ لى اَنْ اَسْجُدَ لَكَ

ماليدم به خاك رويم را و بر من سزا است كه برايت سجده كنم

پس همين كه خواست رسول خداصلى الله عليه و آله برگردد شتافت عايشه به سوى رختخواب خود پس رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَاله آمد به رختخواب او و شنيد كه نفس ‍ بلند مى زند فرمود چيست اين نفس بلند آيا نداسته اى كه چه شبى است امشب اين شب نيمه شعبان است كه در آن قسمت مى شود روزيها و در آن نوشته مى شود اَجَلْها و در آن نوشته مى شود روندگان به حج و بدرستى كه خداى تعالى مى آمرزد در اين شب از خلق خود بيشتر از عدد موهاى بُزهاى قبيله كَلْب و مى فرستد خداى تعالى ملائكه خود را از جانب آسمان به سوى زمين در مكه

چهاردهم نماز جناب جعفر را به جا آورد چنانكه شيخ از حضرت امام رضاعليه السلام روايت كرده پانزدهم بجا آورد نمازهاى اين شب را و آن بسيار است از جمله نمازيست كه روايت كرده ابويحيى صَنْعانى از حضرت باقر و صادق عَليهِماالسَّلام و هم روايت كرده اند از آن دو بزرگوار سى نفر از كسانى كه وثوق و اعتماد است به ايشان كه آن دو بزرگوار فرمودندكه هرگاه شب نيمه شعبان شد پس بجا آور چهار ركعت نماز، بخوان در هر ركعت حمد و قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ صد مرتبه پس چون فارغ شدى بگو

اَللّهُمَّ اِنّى اِلَيْكَ فَقيرٌ وَمِنْ عَذاِبكَ خائِفٌ مُسْتَجيرٌ

خدايا من به درگاهت نيازمندم و از عذاب و شكنجه ات ترسان و پناه خواهم

اَللّهُمَّ لا تُبَدِّلْ اِسْمى وَلا تُغَيِّرْ جِسْمى وَلاتَجْهَدْ بَلاَّئى

خدايا نامم را (از زمره موحدان ) عوض مكن و جسمم را دگرگون مكن و آزمايشم را سخت مكن

وَلا تُشْمِتْ بى اَعْد اَّئى اَعُوذُ بِعَفْوِكَ مِنْ عِق ابِكَ

و دشمن شادم مفرما پناه مى برم به عفوت از كيفرت

وَاَعُوذُ بِرَحْمَتِكَ مِنْ عَذابِكَ وَاَعُوذُ بِرِضاكَ مِنْ سَخَطِكَ

و پناه مى برم به رحمتت از عذابت و پناه مى برم به خوشنوديت از خشمت

وَاَعُوذُبِكَ مِنْكَ جَلَّ ثَناَّؤُكَ اَنْتَ كَما اَثْنَيْتَ عَلى نَفْسِك

و پناه مى برم به خودت از خودت مدح تو والا است و تو چنانى كه خود ثناى خود كرده اى

َ وَفَوْقَ ما يَقُولُ الْقآئِلُونَ

و بالاتر از آنى كه مردم گويند

و بدان كه فضيلت بسيار وارد شده براى خواندن صد ركعت نماز در اين شب درهر ركعتى يك مرتبه حمد و ده مرتبه توحيد و گذشت در ماه رجب دستورالعمل شش ركعت نماز در اين شب بحمد و يَّس و تَب ارَكَ و توحيد

روز نيمه شعبان

عيد مولود شريف امام دوازدهم مَوْلانا وَاِمامُنا الْمَهْدِىُّ حضرت حجّة بن الحسن صاحبُ الزَّمان صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ است و مستحب است زيارت آن حضرت عليه السلام در هر زمان و مكان و در هر جا و دعابراى تعجيل ظهور آن حضرت در هنگام زيارت و بخصوص تاءكيد شده به زيارت آن حضرت در سرداب سامراء، و ظهور آن حضرت و فرمانروائيش مسلم است و او است كه زمين را پر از عدل و داد كند چنانچه پر شده باشد از ستم و بيدادگرى

دعاى شب آخر شعبان و شب اول رمضان

ازحضرت امام رضاعليه السلام منقولست كه هر كه سه روز از آخر ماه شعبان روزه بدارد و به ماه مبارك رمضان وصل كند حق تعالى ثواب روزه دو ماه متوالى براى او بنويسيد و ابَوُالصّلت هَروى روايت كرده است كه در جمعه آخر ماه شعبان به خدمت حضرت امام رضاعليه السلام رفتم حضرت فرمود كه اى ابوالصَّلْت اكثَر ماه شعبان رفت و اين جمعه آخر آن است پس تدارك و تلافى كن در آنچه از اين ماه مانده است تقصيرهايى را كه در ايّام گذشته اين ماه كرده اى و بر تو باد كه رُو آورى بر آنچه نافعست براى تو و دعا و استغفار بسيار بكن و تلاوت قرآن مجيد بسيار بكن و توبه كن بسوى خدا از گناهان خود تا آنكه چون ماه مبارك درآيد خالص گردانيده باشى خود را از براى خدا و مگذار در گردن خود امانت و حق كسى را مگر آنكه ادا كنى و مگذار در دل خود كينه كسى را مگر آنكه بيرون كنى و مگذار گناهى را كه مى كرده اى مگر آنكه ترك كنى و از خدا بترس و توكّل كن بر خدا در پنهان و آشكار امور خود و هر كه بر خدا توكّل كند خدا بس است او را و بسيار بخوان در بقيّه اين ماه اين دعا را

اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَكُنْ غَفَرْتَ لَنا

خدايا اگر در آن قسمت از ماه شعبان كه گذشته

فيما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فيما بَقِىَ مِنْهُ

ما را نيامرزيده اى در آن قسمت كه از اين ماه مانده بيامرزمان

بدرستى كه حقّ تعالى در اينماه آزاد مى گرداند بندهاى بسيار از آتش جهنّم براى حرمت ماه مبارك رمضان و شيخ از حارث بن مُغَيْرَه نَضْرى روايت كرده كه حضرت صادق عليه السلام مى خواند در شب آخر شعبان و شب اوّل ماه رمضان :

اَللّهُمَّ اِنَّ هذَا الشَّهْرَ الْمُبارَكَ الَّذى اُنْزِلَ فيهِ الْقُرآنُ

خدايا اين ماه مباركى كه قرآن در آن نازل گشته آن قرآنى كه

وَجُعِلَ هُدىً لِلنّاسِ وَبَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَالْفُرْقانِ قَدْ حَضَرَ فَسَلِّمْنا

راهنماى مردم گرديده و نشانه هاى روشنى از راهبرى و جدا كردن ميان حق و باطل است فرا رسيده پس ما را در اين ماه

فيهِ وَسَلِّمْهُ لَنا وَتَسَلَّمْهُ مِنّا فى يُسْرٍ مِنْكَ وَعافِيَةٍ يا مَنْ اَخَذَ الْقَليلَ

سالم بدار و آن را در حال آسانى و تندرستى از ما بگير اى كه بگيرد اندك را

وَشَكَرَ الْكَثيرَ اِقْبَلْ مِنِّى الْيَسيرَ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ اَنْ تَجْعَلَ لى اِلى

و بسيار قدردانى كند، اين طاعت اندك را از من بپذير خدايا از تو خواهم كه براى من بسوى هر

كُلِّ خَيْرٍ سَبيلاً وَمِنْ كُلِّ ما لا تُحِبُّ مانِعاً يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ يا مَنْ

كار خيرى راهى و از هر چه دوست ندارى سر را هم مانعى قرار دهى اى مهربانترين مهربانان اى كه

عَفا عَنّى وَعَمّا خَلَوْتُ بِهِ مِنَ السَّيِّئاتِ يا مَنْ لَمْ يُؤ اخِذْنى

گذشتى از من و از آن كارهاى زشتى كه در پنهانى كردم اى كه مرا به سبب دست زدن

بِارْتِكابِ الْمَعاصى عَفْوَكَ عَفْوَكَ عَفْوَكَ ياكَريمُ اِلهى

به گناهان نگيرى گذشت ، گذشت ، گذشت تو را خواهانم اى بزرگوار خدايا

وَعَظْتَنى فَلَمْ اَتَّعِظْ وَزَجَرْتَنى عَنْ مَحارِمِكَ فلَمْ اَنْزَجِرْ فَما عُذْرى

مرا پند دادى ولى من پند نگرفتم و از كارهاى حرام خود بازم داشتى ولى من بازنايستادم پس چه عذرى

فَاعْفُ عَنّى يا كَريمُ عَفْوَكَ عَفْوَكَ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ الرّاحَةَ عِنْدَ

به درگاهت دارم اى كريم از من گذشت كن كه عفوت و گذشتت را خواهانم خدايا از تو درخواست دارم آسودگى هنگام

الْمَوْتِ وَالْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسابِ عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبدِكَ فَلْيَحْسُنِ

مرگ و گذشت در وقت حساب را بزرگ است گناه از بنده ات پس بايد گذشت

التَّجاوُزُ مِنْ عِنْدِكَ يااَهْلَ التَّقْوى وَيا اَهْلَ الْمَغْفِرَةِ عَفْوَكَ عَفْوَكَ

از جانب تو نيز نيكو باشد اى شايسته پرهيزگارى و اى شايسته آمرزش عفوت و گذشتت را خواهانم

اَللّهُمَّ اِنّى عَبْدُكَ بْنُ عَبْدِكَ بْنُ اَمَتِكَ ضَعيْفٌ فَقيرٌ اِلى رَحْمَتِكَ

خدايا من بنده و فرزند بنده و فرزند كنيز تواءم ناتوان و نيازمند مهر تو هستم

وَاَنْتَ مُنْزِلُ الْغِنى والْبَرَكَةِ عَلَى الْعِبادِ قاهِرٌ مُقْتَدِرٌ اَحْصَيْتَ

و تويى كه دارايى و بركت بر بندگانت فرو فرستى و تو چيره و توانايى كارهاى بندگانت را

اَعمالَهُمْ وَقَسَمْتَ اَرْزاقَهُمْ وَجَعَلْتَهُمْ مُخْتَلِفَةً اَلْسِنَتُهُمْ وَاَلْوانُهُمْ

شماره دارى و روزيشان را قسمت كرده و زبانها و رنگهاشان را متفاوت كردى

خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ وَلايَعْلَمُ الْعِبادُ عِلْمَكَ وَلا يَقْدِرُ الْعِبادُ قَدْرَكَ

آفرينشى پس از آفرينش ديگر و بندگانت دانش تو را ندارند و قدر تو را ندانند

وَكُلُّنا فَقيرٌ اِلى رَحْمَتِكَ فَلا تَصْرِفْ عَنّى وَجْهَكَ وَاجْعَلْنى مِنْ

و همه ما نيازمند رحمتت هستيم پس اى خدا رو از من مگردان و مرا در كردار

صالِحى خَلْقِكَ فِى الْعَمَلِ وَالاْمَلِ وَالْقَضاَّءِ وَالْقَدَرِ اَللّهُمَّ اَبْقِنى

و آرزو و امور مربوط به قضا و قدر از شايستگان خلق خويش قرارم ده خدايا زنده ام بدار

خَيْرَ الْبَقاَّءِ وَاَفْنِنى خَيْرَ الْفَناَّءِ عَلى مُوالاةِ اَوْلِياَّئِكَ وَمُعاداةِ اَعْداَّئِكَ

به بهترين وضع زندگى و بميرانم به بهترين مردن (يعنى ) با دوستى دوستانت و دشمنى با دشمنانت

والرَّغْبَةِ اِلَيْكَ والرَّهْبَةِ مِنْكَ وَالْخُشُوعِ وَالْوَفاءِ وَالتَّسْليمِ لَكَ

و رغبت به درگاهت و ترس و خشوع از تو و وفادارى و تسليم بودن در برابرت

وَالتَّصْديقِ بِكِتابِكَ وَاتِّباعِ سُنَّةِ رَسُولِكَ اَللّهُمَّ ما كانَ فى قَلْبى

و تصديق كردن كتاب تو (قرآن ) و پيروى از روش پيغمبرت خدايا آنچه در دل دارم

مِنْ شَكٍّ اَوْ رَيْبَةٍ اَوْ جُحُودٍ اَوْ قُنُوطٍ اَوْ فَرَحٍ اَوْ بَذَخٍ اَوْ بَطَرٍ اَوْ

از شك و ترديد يا انكار يا نااميدى يا خوشى يا گردن فرازى يا اسراف در خوشگذرانى يا

خُيَلاَّءَ اَوْ رِي اَّءٍ اَوْ سُمْعَةٍ اَوْ شِق اقٍ اَوْ نِف اقٍ اَوْ كُفْرٍ اَوْ فُسُوقٍ اَوْ

خودبينى يا خودنمايى يا شهرت جويى يا ايجاد دو دستگى يا دورويى يا كفر يا فسق يا

عِصْيانٍ اَوْ عَظَمَةٍ اَوْ شَى ءٍ لا تُحِبُّ فَاَسْئَلُكَ يا رَبِّ اَنْ تُبَدِّلَنى

گناه يا بزرگ طلبى يا چيزهاى ديگرى كه تو دوست ندارى پس اى پروردگارا از تو خواهم كه آنرا تبديل كنى

مَكانَهُ ايماناً بِوَعْدِكَ وَوَفآءً بِعَهْدِكَ وَرِضاً بِقَضاَّئِكَ وَزُهْداً فِى

به ايمان به وعده ات و وفادارى به پيمانت و خوشنودى به قضاء و قَدرت و پارسايى در

الدُّنْيا وَرَغْبَةً فيما عِنْدَكَ وَاَثَرَةً وَطُمَاْنينَةً وَتَوْبَةً نَصُوحاً اَسْئَلُكَ

دنيا و اشتياق بدانچه نزد تو است و فضيلتى و آرامشى و توبه خالص ، اين را از تو خواهم

ذلِكَ يا رَبَّ الْعالَمينَ اِلهى اَنْتَ مِنْ حِلْمِكَ تُعْصى وَمِنْ كَرَمِكَ

اى پروردگار جهانيان خدايا تو را بخاطر بردباريت نافرمانى كنند و به طمع جود و كرمت

وَجُودِكَ تُطاعُ فَكَانَّكَ لَمْ تُعْصَ وَاَنَا وَمَنْ لَمْ يَعْصِكَ سُكّانُ اَرْضِكَ

اطاعت كنند پس گويا نافرمانيت نكرده اند و من با كسانى كه نافرمانيت نكردند همه ساكنان زمين توئيم

فَكُنْ عَلَيْنا بِالْفَضْلِ جَواداً وَبِالْخَيْرِ عَوّاداً يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ وَصَلَّى

تو بر ما به فضل خويش بخشنده باش و به نيكويى بازگردنده اى مهربانترين مهربانان و درود

اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ صَلوةً داَّئِمَةً لا تُحْصى وَلا تُعَدُّ وَلا يَقْدِرُ

خدا بر محمد و آل او درودى هميشگى كه به شماره و عدد درنيايد و اندازه اش

قَدْرَها غَيْرُكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ

نتواند جز تو اى مهربانترين مهربانان

نظر مراجع تقلید درباره بانکداری اسلامی کتاب شد

کتاب «بانکداری اسلامی از منظر مراجع تقلید عظام» نوشته محمدرضا راضی توسط انتشارات سپید برگ منتشر شد.

خبرگزاری فارس: نظر مراجع تقلید درباره بانکداری اسلامی کتاب شد

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات فارس، به تازگی کتاب «بانکداری اسلامی از منظر مراجع تقلید عظام» نوشته محمدرضا راضی منتشر شده است. بر این کتاب حجت الاسلام و المسلمین سید عباس موسویان مقدمه نوشته است.

در مقدمه کتاب آمده است:

کارشناسی در ابعاد نظری و اجرایی نظام بانکی ایران نشان می‌دهد در کنار موفقیت‌ها و خدمات گسترده نظام بانکی اشکالات و خلاهایی وجود دارد که با اصلاح و تکمیل آنها می‌توان گام‌های موثری را در رشد و شکوفایی صنعت بانکداری ایران برداشت. بدون تردید تصویب قانون عملیات بانکداری  بدون ربا بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حذف ربا از سیستم بانکی، موفقیت بزرگی برای مسئولان اقتصادی وقت به حساب می‌آید اما به معنای پایان کار و رسیدن به قانونی کامل و بی عیب و نقص نیست. بلکه مانند بسیاری از قانون‌های بشری باید به صورت پیوسته مورد اصلاح و مطالعه قرار گیرد.

این کتاب پس از پیشگفتار و مقدمه شامل 5 بخش است. تحریم ربا از منظر قرآن کریم و روایات، اهداف و وظایف بانک، فتاوای مراجع عظام درباره بانکداری، نظرات غالب مراجع و چالش‌ها و نظرات عنوان بخش‌های کتاب هستند.

در بخش چالش‌ها و نظرات نویسنده موضوع‌هایی چون ضرورت‌ آموزش‌های ویژه بانکداری، فقدان اهرم قوی و موثر برای جذب سپرده‌ها، محدودیت بهره گیری از عقود، سنگین‌تر بودن هزینه تسهیلات، مشکلات بانکداری بدون ربا، کاهش انگیزه سپرده گذاری در مردم، پایین بودن نرخ سود سپرده بانکی و مهم‌ترین چالش‌های بانکداری اسلامی، بررسی شده است.

انتشارات سپید برگ این کتاب را در 360 صفحه با قیمت 9900 تومان منتشر کرده است.

رؤیایی که هجرت امام حسین(ع) از مدینه به مکه را رقم زد

۱۳۷۴ سال پیش در چنین روزی، دردانه رسول‌الله(ص) شهر جدش را ترک کرد تا عازم حجّی بی‌بازگشت شود. امام سجاد(ع) هجرت پدر گرامی‌اش را توصیه پیامبر(ص) در عالم رؤیا توصیف می‌کند.

خبرگزاری فارس: رؤیایی که هجرت امام حسین(ع) از مدینه به مکه را رقم زد

بیست و هشتم ماه رجب المرجب، مصادف است با حرکت امام حسین(ع) از مدینه به سوی مکه و آغاز راهی بس طولانی و غمبار، که حوادث گوناگونی برای این امام همام رقم زد. به همین منظور ماجرای چگونگی حرکت حضرت سیدالشهداء(ع) را با استناد به «دانشنامه امام حسین(ع)» برای عموم علاقه‌مندان بازگو می‌کنیم. روش این کتاب 10 جلدی بدین نحو است که روایت‌های مختلف را از اسناد گوناگون نقل می‌کند:

الأمالی، شیخ صدوق: به نقل از عبدالله بن منصور، از امام صادق، از پدرش، از جدش امام زین‌العابدین (ع): چون شب شد، حسین (ع) برای وداع با قبر پیامبر (ص) به مسجدالنبی رفت. چون نزدیک قبر شد، نوری از داخل درخشید و وی به جای خود بازگشت.

چون دومین شب رسید، به مسجد رفت تا با قبر، وداع کند. به نماز ایستاد و نماز را طولانی کرد. در حال سجده، خواب، او را ربود. پیامبر (ص) نزد او آمد. حسین (ع) را به آغوش گرفت و او را به سینه چسبانید و شروع کرد میان چشمان او را بوسیدن و می‌فرمود: «پدرم به فدایت! می‌بینم که در میان گروهی از این امت، در خون خود غلتیده‌ای، در حالی که امید شفاعت مرا نیز دارند! آنان را نزد خداوند، بهره و نصیبی نیست. فرزندم! تو نزد پدر و مادر و برادرت می‌آیی - و آنان شیفته دیدار تو اند - و برای تو در بهشت، جایگاه‌هایی است که جز با شهادت، بدان دست نمی‌یابی».

حسین (ع) با گریه از خواب، بیدار شد و نزد خاندان خود آمد و خواب را برای آنان بازگو کرد و با آنان وداع نمود.

الفتوح، ابن اعثم کوفی: حسین بن علی (ع) شبی از منزل، خارج شد و نزد قبر جدش آمد و گفت: «سلام بر تو، ای پیامبر خدا! من حسین، فرزند فاطمه‌ام من، زاده تو و فرزندزاده توام و نوه‌ام که در میان امتت بر جای نهادی. ای پیامبر خدا! گواه باش که مرا خوار کردند و نابود ساختند و حریم مرا نگه نداشتند. این، شکوه من به توست، تا آن هنگام که تو را ملاقات کنم. درود و سلام خداوند، بر تو باد!». آنگاه برای نماز، به پا خاست و یکسره در رکوع و سجده بود.

راوی می‌گوید: ولید بن عتبه، کسی را به منزل حسین (ع) روانه کرد تا ببیند که آیا از مدینه بیرون رفته یا نه. او را در منزل نیافت و با خود گفت: ستایش، خداوندی را که مرا با خون او مؤاخذه نکرد! و گمان کرد امام (ع) از مدینه بیرون رفته است.

راوی می‌گوید: حسین (ع)، هنگام صبح به خانه بازگشت. چون شب دوم شد، نزد قبر آمد و دو رکعت نماز گزارد و چون از نماز فارغ شد، می‌گفت: «بار خدایا این، قبر پیامبر تو محمد است و من هم فرزند دختر محمدم. برای من، حادثه‌ای پیش آمده که خود می‌دانی. بار خدایا! به راستی که من، خوبی (معروف) را دوست می‌دارم و از زشتی (منکر)، بیزارم. از تو درخواست می‌کنم - ای صاحب جلال و کرامت - به حرمت این قبر و آن که در آن خفته است، که در این حادثه آنچه را خشنودی تو  در آن است، برای من پیش آوری».

آن گاه حسین (ع) شروع به گریه کرد و به هنگام سپیده صبح، سر را بر روی قبر نهاد و لحظه‌ای در خواب رفت. پیامبر (ص) را در خواب دید که با انبوهی از فرشتگان که از چهار سو، ایشان را در بر گرفته بودند‌، می‌آید تا آن که حسین (ع) را به سینه چسبانید و میان چشمانش را بوسید و فرمود: «ای فرزندم، ای حسین! گویی می‌بینم که به زودی در سرزمین کرب (اندوه) و بلا به دست گروهی از امتم کشته و سر بریده می‌شوی، در حالی که تشنه‌ای و سیراب نمی‌گردی و عطش داری و آب از تو دریغ می‌شود.

آنان با این رفتار امید شفاعت مرا دارند! آنان را چه شده است؟! خدا، شفاعتم را روز قیامت، نصیب آنان نگرداند! آنان نزد خداوند بهره‌ای ندارند. عزیز من، ای حسین! به راستی که پدر، مادر و برادرت نزد من آمده‌اند و مشتاق تو اند و برای تو در بهشت، درجه‌هایی است که جز با شهادت، بدان‌ها دست نمی‌یابی».

راوی می‌گوید: حسین (ع) در خواب به جدش می‌نگریست و سخن او را می‌شنید و می‌گفت: «ای جدم! مرا هرگز نیازی به بازگشت به دنیا نیست. مرا نزد خود، نگه دار و در منزلت، همراه خود ساز».

راوی می‌گوید: پیامبر (ص) به وی فرمود: «حسینم! تو می‌باید به به دنیا بازگردی تا به شهادت برسی و از پاداش بزرگی که خداوند برایت در نظر گرفته، برخوردار شوی. به راستی که تو و پدرت و برادرت و عمویت و عموی پدرت در روز قیامت با هم محشور می‌شوید تا این که داخل بهشت شوید».

راوی گفت: حسین (ع) با بی‌تابی و ناراحتی از خواب، بیدار شد. پس خوابش را برای خاندانش و فرزندان عبدالمطلب تعریف کرد. آن روز در شرق و غرب عالم، غصه‌دارتر از خاندان پیامبر (ص) و گریان‌تر از زن و مرد آنان نبود.

حسین بن علی (ع) آماده شد و تصمیم گرفت از مدینه خارج شود. سپس در نیمه‌های شب، نزد قبر مادرش رفت و در آن جا نماز گزارد و با مادرش وداع کرد. سپس از کنار قبر مادرش برخاست و به سوی قبر برادرش حسن (ع) رفت و در آن جا نیز نماز گزارد و وداع کرد. آنگاه به منزل خود بازگشت.

المناقب، ابن شهر آشوب: حسین(ع) روزی نماز می‌گزارد که خواب او را در بر گرفت پیامبر (ص) را در خواب دید که از آنچه بر او خواهد گذشت وی را خبر می‌دهد حسین(ع) گفت: مرا نیازی به بازگشت به دنیا نیست مرا نزد خود نگه دار.

پیامبر(ص) فرمود: می‌باید باز گردی تا به شهادت نائل شوی.


چگونه لقب «باب‌الحوائج» به امام کاظم(ع) اختصاص یافت


استاد دانشگاه قرآن و حدیث گفت: در زمان حیات امام کاظم(ع) ایشان را «باب‌الحوائج» خطاب نمی‌کردند، اما پس از شهادت، حوائج شیعه و سنی با حضور بر مزار حضرت و با توسل به ایشان مرتفع می‌‌شد و بدین ترتیب به «باب‌الحوائج» مشهور شدند.

خبرگزاری فارس: چگونه لقب «باب‌الحوائج» به امام کاظم(ع) اختصاص یافت

حجت‌الاسلام احمد غلامعلی عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث  گفت: القاب و کنیه‌های امام کاظم (ع) بسیار زیاد است القابی مانند: صابر، الوفی، امین، العالم، الکاظم و کنیه‌هایی مانند ابو ابراهیم، ابوالحسن الماضی و ابوالحسن الاول. این موضوع بیانگر جبر تقیه‌ای آن زمان بوده است که مردم نمی‌توانستند به راحتی از امام اسم ببرند.

وی با اشاره به شهرت امام کاظم(ع) به «باب‌الحوائج» اظهار داشت: ما روایتی از ائمه اطهار علیهم‌السلام مبنی بر باب‌الحوائج بودن امام کاظم(ع) نداریم و این گونه نبوده که حضرت موسی بن جعفر(ع) را باب‌الحوائج صدا کنند اما در شهرت و در لسان برخی از عالمان و عموم مردم، اندک اندک حضرت، به عنوان باب‌الحوائج نیز شناخته شدند.

عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث تصریح کرد: شاید یکی از دلایل این مسئله، این باشد که شیعه و سنی مانند «ابو بکر بن خلاد» که از پیشوای حنبلیان بود همگی می‌گویند: مشکلاتی که برای ما پیش می‌آمد بر سر مزار امام کاظم (ع) می‌رفتیم و حوائج و خواسته‌های ما برآورده می‌شد.

غلامعلی عنوان کرد: بنابراین باب‌الحوائج، بیشتر در لسان مردم تکرار شد و در زمان خود امام به این صورت نبوده است و بعدها در زبان مردم زیاد شد به دلیل اینکه امام از همان زمان به بعد به گونه‌ای ملجأ حاجات شیعیان و اهل تسنن شده بود که افراد مختلف، با توسل به ایشان حوائجشان مرتفع می‌شد.

وی با اشاره به سیره تربیتی موسی بن جعفر(ع) یادآور شد: تربیت عقلانی که امام کاظم (ع) داشتند برای دوران ما بسیار عالی و کاربردی است یعنی با توجه به شبهات و انحرافاتی که در دوران حضرت کاظم (ع) وجود داشت امام(ع) در برابر آنها موضع‌گیری‌های بسیار زیبایی داشته‌اند.

این استاد دانشگاه به بیان حدیثی از امام کاظم پرداخت و گفت: حضرت موسی بن جعفر(ع) به فضل بن یونس می‌فرمایند: «ابلغ خیرا وقُل خیرا»، یعنی هم خیر برسان و هم خیر بگو، هم کار نیکو انجام بده و هم حرف نیکو بزن! سپس حضرت در ادامه می‌فرمایند: «و لاتکن إن معه» و این گونه نباشد که جزو حزب باد باشی و بگویی من هم مانند یکی از مردم، هر کس هر تصمیمی گرفت من هم همان تصمیم را خواهم گرفت.

وی افزود: امام کاظم با این سخن می‌خواهند به ما بگویند که باید از خود، اندیشه و فکر داشته و در انتخاب‌های خود بر اساس معیارهای عقلانی و دینی رفتار کنیم که توجه به این نکته می‌تواند در ایام انتخابات برای ما راهگشا باشد.


رازهای ذکر «الصمد» و آثار مداومت بر آن از زبان بانوی مجتهده امین

امام باقر(ع) می‌فرمایند: اگر از برای علمی که خدای متعال به من عطا کرده، کسی بود که بتواند آن را بفهمد و تحمل کند، هر آینه تمام حقایق توحید، اسلام و ایمان را از اسم «الصمد» منتشر می‌کردم.

خبرگزاری فارس: رازهای ذکر «الصمد» و آثار مداومت بر آن از زبان بانوی مجتهده امین

سیده نصرت بیگم امین معروف به «بانو مجتهده اصفهانی امین» در سال 1265 هجرى شمسى در شهر اصفهان دیده به جهان گشود. از چهار سالگى به مکتب‌خانه رفت تا به فراگیرى قرآن و زبان فارسى بپردازد و این زمانى بود که در زمینه تحصیل علوم و معارف دینى بالاتر از سطح روخوانى قرآن هیچ مجال و زمینه اى براى حضور زنان نبود؛ به خصوص در سال‌هاى 1280 به بعد که تحصیل علم براى پسران هم آسان و میسر نبود تا چه رسد به دختران.

او در 15 سالگى به همسرى پسر عمویش درآمد، اما زندگى خانوادگى و تربیت فرزندان در فراگیرى دانش او اثرى نگذاشت و وقتی 20 سال بیشتر نداشت آن چنان در راستای کسب علوم دینى از خود جدیت نشان داد که موافقت و مساعدت اطرافیان به ویژه همسر خویش را براى ادامه تحصیلات در علوم دینى، فقه و اصول و زبان عربى به دست آورد و همزمان به فراگیری حکمت و فلسفه مبادرت ورزید.

بعد از بیان مقدماتی که برای گفتن ذکر الهی و چگونگی اثربخشی آن و در نهایت، به اجابت رسیدن خواسته‌ها و دعاها از این پس در نظر داریم به شرح اسماء الحسنی الهی بپردازیم و سفارشات بانو مجتهده امین درباره تعداد این اذکار الهی را برای عاشقان و علاقه‌مندان ذکر کنیم.

 

الصمد

الصمد را به سه معنی می‌توان به حق ‌تعالی نسبت داد:

اول؛ سید مطاع و بزرگ. دوم؛ پناه دهنده از بلیات و آفات. سوم؛ ذاتی که از صفات ممکنات و مخلوقات، مثل جسمیت و جوهریت و احتیاج به مکان و زمان و غیر اینها از خواص اجسام، منزه و مبرا است.

علامه مجلسی(ره) از حضرت باقر(ع) روایت می‌کند که فرمود: «الصمد» قائم به نفس و غنی از غیر است و بعضی گفته‌اند: الصمد یعنی بالاتر و برتر از این است که تغییر و تبدیل پیدا کند یا آنکه در معرض فساد و فنا واقع شود.» و از حضرت زین‌العابدین(ع) از معنای «الصمد» سؤال کردند، فرمود: «الصمد» کسی است که شریکی برای او نیست و خسته نمی‌کند او را حفظ چیزی غایب و دور نیست از او چیزی.»

و از صادق آل محمد(ص) چنین روایت می‌کنند که فرمود: «جماعتی از فلسطین آمدند خدمت پدرم و مسائلی را سؤال کردند. آن حضرت جواب داد. پس از معانی الصمد سؤال کردند، پدرم فرمود: الصمد پنج حرف است: الف دلیل بر انیّت و حقیقت او است؛ چنانچه فرموده: شهد الله انه لا اله الا هو؛ (یعنی؛ شهادت می‌دهد خدا به اینکه نیست الهی مگر او) و اشاره به این است که او غایب از حواس است؛ و لام دال بر الهیت او است و اینکه الف و لام در هم ادغام می‌شوند و در کلام ظاهر نمی‌شود و به گوش شنیده نمی‌شوند، بلکه فقط نوشته می‌شوند، دلیل بر این است که الهیت او از جهت لطافت، مخفی است و نمی‌توان آن را با حواس، درک کرد و به زبان نمی‌توان وی را وصف نمود و به گوش نیز نمی‌توان اوصاف او را شنید. زیرا که اله، آن کسی است که خلق متحیرند در حقیقت و کیفیت وجود او و از ادراک او به حس یا به وهم عاجزند، به علت آنکه او مبدع اوهام و خالق حواس است.

و اینکه الف و لام الصمد ظاهر می‌شود در کتابت، دلیل بر این است که ربوبیت حق‌تعالی ظاهر گشته در ایجاد خلق و تعلق دادن ارواح لطیف را به جسدهای کثیف. پس وقتی عبد نظر می‌کند به نفس خود، نمی‌بیند روح خود را چنانچه الف و لام الصمد هم ظاهر نمی‌شود در حواس. اما در کتابت، ظاهر می‌شود آنچه مخفی بوده؛ این است که هر وقت فکر کند عبد در حقیقت باری و کیفیت وجود او، متحیر و سرگردان می‌شود و فکر او احاطه نمی‌کند به چیزی که بتواند وی را تصور نماید؛ زیرا که حق تعالی خالق صور است. اما وقتی نظر کرد به خلق، ثابت می‌شود که او ـ عز و جل ـ خالق آنها و ارتباط دهنده ارواح به اجسام آنها است.

اما صاد الصمد دلیل بر این است که حق تعالی صادق و راستگو است و قول و کلام او صدق است و دعوت نموده بندگان خود را که متابعت کنند طریق راستی را به راستی و وعده نموده آنها را به درستی و راستی به جایگاه صدق (یعنی بهشت)، یا وعده داده آنها را به سبب راستی در گفتار و کردارشان به جایگاه صدق.

اما میم دلیل بر سلطنت او است و اینکه او است پادشاه بر حق و همیشه بوده و همیشه خواهد بود و برطرف نخواهد شد سلطنت و پادشاهی او.

اما دال، دلیل بر دوام ملک و سلطنت او است و اینکه او بالاتر از عالم کون و فساد است (یعنی تغیّر و تبدیل و عدم، در ساحت قدسی او راه ندارد)؛ بلکه او تکوین کننده کائنات است که به تکوین او هرچیزی موجود است.

بعد از آن حضرت باقر(ع) فرمود: اگر از برای علمی که خدای متعال به من عطا نموده، حمله‌ای می‌یافتم(یعنی کسی که بتواند بفهمد و تحمل نماید)، هر آینه منتشر می‌نمودم تمام حقایق توحید و اسلام و ایمان و دین و شرایع را از اسم الصمد.»

خواص مداومت بر اسم الصمد

می‌گویند هر که بر اسم الصمد مداومت کند، آثار تجلی صمدانی ظاهر شده و وی را از مرض جوع و گرسنگی خلاص کند. عدد مکتوبه‌اش (برای تکرار) 134 است.


روی نگین انگشتری امام کاظم(ع) چه عبارتی حک بود

ظاهراً انگشتر امام موسی کاظم(ع) پس از شهادت به فرزند بزرگوار ایشان امام علی‌بن موسی الرضا(ع) می‌رسد؛ ‌انگشتری که بر نگین آن عبارت «حسبی الله» با نقشی از گل و هلالی بر بالای آن حک شده بود.

خبرگزاری فارس: روی نگین انگشتری امام کاظم(ع) چه عبارتی حک بود

  در دست‌کردن انگشتری یکی از زینت‌های رایج است و در روایات اسلامی برای هر یک از انگشترهای نگین‌دار خواصی ذکر شده است. این موضوع در سیره ائمه معصومین علیهم السلام نیز دیده می‌شود که البته یکی از آموزه غیر مستقیم عقیدتی و سیاسی آن انفاس نورانی به شمار می‌رود، به عنوان نمونه در کتاب کافی (جلد 6 صفحه 474) آمده است: نقش نگین امام سجاد علیه‌السلام «خزی و شقی قاتل الحسین بن علی» (قاتل حسین بن علی ذلیل و شقی است) بوده است.

 

 

در کتاب‌های حدیثی، برای امام موسی کاظم(ع) که در سالروز شهادت آن امام بزرگوار قرار داریم، چند نقش نگین مختلف ذکر شده است. مرحوم علامه سید محسن امین در این باره می‌نویسد: شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار االرضا و نیز در کتاب روایت کرده است: نقش انگشتر ابوالحسن موسی‌بن جعفر(ع) عبارت قرآنی «حسبی الله» (بخش از آیه 129 سوره توبه به معنای «خدا مرا بس است») بوده است.

ظاهراً این انگشتر پس از شهادت امام موسی کاظم(ع) به فرزند بزرگوار ایشان امام علی‌بن موسی الرضا(ع) می‌رسد؛ ‌انگشتری که بر نگین آن عبارت «حسبی الله» با نقشی از گل و هلالی بر بالای آن حک شده بود. چنانچه حسین‌بن خالد نیز می‌گوید: حضرت رضا(ع) کف دست مبارکش را باز کرد و انگشتر پدر بزرگوارش در دستش بود و نقش‏ «حسبى الله»‏ را به من نمایاند. (صدوق‏، عیون أخبار الرضا، آقا نجفى اصفهانى، شیخ محمد تقى‏، ج ‏2، ص 294)

یکی دیگر از نقوشی که برای نگین انگشتری امام کاظم(ع) ذکر شده، «الملک لله وحده» است. این موضوع در کتاب‌های فصول المهمه و بحارالانوار ذکر شده است.

فقه و فلسفه در اندیشه امام خمینی(ره) در هم تنیده است

رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا(س) گفت: فقه و فلسفه در اندیشه امام خمینی(ره) درهم تنیده شده بود و این نشان از فقه پویا و تفکر جامع الاطراف ایشان دارد.

خبرگزاری فارس: فقه و فلسفه در اندیشه امام خمینی(ره) در هم تنیده است

زهره توازیانی به مناسبت فرا رسیدن سالروز رحلت بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران اظهار داشت: یک اصل به عنوان فرض اصلی در تمام تعاملات انسانی مورد پذیرش است و آن این است که هیچ عملی بدون پشتوانه نظری صورت نمی‌گیرد، پشتوانه‌ها هم معمولا از منابع و مآخذی شکل می‌گیرند. چنین نکته‌ای در تمام رفتارهای مردم یا بزرگان جامعه صدق می‌کند و قطعا در سطوح بالاتر و اساسی‌تر جامعه اندیشه‌های شکل دهنده تعاملات انسانی حاصل یک فکر فلسفی است.

وی با اشاره به اینکه امام خمینی (ره) نمونه یکی از بزرگانی هستند که با پشتوانه فکری مشخص به هدایت جامعه پرداختند، افزود: آثار اندیشه، تفکر فلسفی و صلابت فکری امام، ضریب خطای رفتارهای ایشان را کاهش داده بود، بنابراین اگر منابع فکری امام خمینی (ره) را مطالعه کنیم، مشخص می‌شود که یک بخش تأثیرگذار اندیشه ایشان حاصل آثار فیلسوفان و بخش دیگر از آن فقیهان است. البته فقه امام راحل بر دیگر ابعادشان غلبه دارد.

تأثیر اندیشه‌های صدرا بر تفکرات امام راحل

توازیانی با تاکید بر تأثیر اندیشه‌های ملاصدرا بر تفکرات بنیانگذار انقلاب اسلامی تأکید کرد: صدرا انسان جامع الاطرافی است که اندیشه افرادی چون محی‌الدین عربی، ابن سینا، فارابی و ... را نیز منعکس می‌کند، بنابراین کسی که از چنین شخصیتی متأثر است طبعا اندیشه دیگر بزرگان را نیز مورد توجه قرار می‌دهد. برخی از اندیشه‌های خاص ملاصدرا هچون «حرکت جوهری» در رفتار و سلوک امام خمینی (ره) بسیار مؤثر است.

وی درباره ویژگی‌های «حرکت جوهری» گفت: بر اساس این اندیشه عالم سراسر در جوش و خروش است و ما نیز بخشی از این عالم هستیم، اگر بخواهیم خود را عینیت دهیم باید در جوش و خروش باشیم و دراین راستا سکون بی معناست. این اندیشه آنچنان سراسر وجود امام را در بر گرفته بود که ایشان در سنین بالا نظیر جوانان پرنشاط در صحنه سیاست کشور حضور داشتند.

این کارشناس فلسفه غرب در ادامه یادآور شد: البته اندیشه امام تنها دربردارنده تفکرات صدرا نیست بلکه ایشان بیاناتی از ابن سینا دارند که او را یک نابغه عظیم و اعجوبه کبری خوانده‌اند و این بیانات نشان دهنده اهمیت ابن سینا در اندیشه امام است. در نهایت این تفکر و اندیشه که ما در نهاد نا آرام خود باید برای رسیدن به حق تلاش کنیم، یک اندیشه فلسفی است که وام‌دار فلاسفه می‌باشد.

وی با تاکید بر تفکر پویا و پتانسیل امام خمینی (ره) در دو حوزه فلسفی و فقهی گفت: آنچه را که امام راحل در حوزه فقه تأکید داشتند، می‌توان «فقه پویا» نام گذارد، ایشان در این پویایی توانست اندیشه و فلسفه را در هم تنیده و در نهایت در جامعه کاربردی کند. امام انسان جامع الاطرافی بودند و خود اعتقاد داشتند که انسان تک‌بُعدی به موفقیت و کامیابی در مسیر زندگی دست نمی‌یابد بنابراین انسانی سرلوحه عمل دیگران قرار می‌گیرد که در تمام حوزه ها ورود پیدا کند.

وی در پایان با تاکید بر اینکه «تأمل فلسفی» یکی از رازهای موفقیت امام راحل در ایجاد انقلاب اسلامی ایران است، اظهار داشت: این دیدگاه را می‌توان یک راهنمای عمل برای هر فردی دانست که می‌خواهد در تاریخ کشور و جامعه جهانیش تحول بنیادین ایجاد کند، هرچه نگاه عینی‌تر باشد موفقیت بیشتر است و نمونه این دیدگاه در انقلاب اسلامی ایران و دیدگاه‌های امام راحل مشاهده می‌شود.


رابطه مراد و مریدی امام و رهبری در قاب تصاویر


روز دوم فروردین سال 42 بعد از قضایاى مدرسه‌ فیضیه و آن حوادث کذایى، طلبه‌ها وارد خانه امام در قم شدند، ایشان فرمود: اینها خواهند رفت و شماها خواهید ماند و ما از این سخت‌ترش را هم دیده‌ایم؛ تحمل و ایستادگى کنید.

خبرگزاری فارس: رابطه مراد و مریدی امام و رهبری در قاب تصاویر

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، بیست و چهار سال از ارتحال پیر جماران می‌گذرد، در این مدت نام و یاد امام خمینی(ره) همچنان در اذهان باقی است و هر سال بر شوق و علاقه مردم ایران بلکه جهان افزوده می‌شود، چه زیبا رهبر فرزانه انقلاب این علاقه خالصانه مردم را به تصویر می‌کشد و بیان می‌کنند: «این انقلاب بی نام خمینی(ره) در هیچ جای جهان شناخته شده نیست».

در خرداد سال 68 هنگامی که صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران نام آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای را به عنوان رهبر انقلاب بیان می‌کند، مردم ایران سجده شکر به جا می‌آورند که راه  و نهضت خمینی(ره) توسط جانشین خلف او ادامه خواهد داشت، چرا که بارها میزان عشق و ارادت مقام معظم رهبری را نسبت به حضرت امام(ره) دیده بودند.

به همین منظور خبرگزاری فارس بر آن شد که به مناسبت بیست و چهارمین سالگرد ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، تصاویری از عمق ارادت و علاقه رهبری به حضرت امام(ره) به تصویر بکشد.

*پیش‌بینی امام خمینی(ره) درباره پیروزی انقلاب در سال 42

در ابتدا خاطره‌ای از مقام معظم رهبری درباره پیش‌بینی پیروزی انقلاب اسلامی توسط حضرت امام خمینی(ره) در سال 42 شمسی بیان می‌شود که معظم‌له در سال 70 و  هنگام بازدید از منزل حضرت امام خمینی(ره) در قم روایت کردند:

«روز دوم فروردین سال 42 مثل همین حالا در مقابل چشمم قرار دارد…

بعد از قضایاى مدرسه‌ فیضیه و آن حوادث کذایى، اول شب خودمان را با دوستان به این‌جا رساندیم – چون همه از این خانه نگران بودند که چه خواهد شد – از آن در حیاط کوچک وارد شدیم و دیدیم که ایشان آن گوشه‌ حیاط ایستاده‌اند و مشغول اقامه نماز مغرب و عشا هستند و جمعى هم با ایشان مشغول نمازند.

آن‌چنان طمأنینه‌اى در وجود ایشان بود که هر اضطرابى را تمام مى‌کرد؛ اصلاً کأنّه هیچ حادثه‌اى اتفاق نیفتاده است؛ واقعاً مثل کوه استوار ایستاده بودند و مشغول نماز بودند؛ بعد هم از آن پله‌ها بالا آمدند و به اتاق دست چپ تشریف بردند و نشستند؛ طلبه‌ها هم ریختند که بیانات ایشان را بشنوند.

از جمله‌ حرف‌هاى ایشان در آن روز – که عین شدت اختناق و تسلط دستگاه ستمگر بود – این بود که گفتند این‌ها خواهند رفت و شماها خواهید ماند و ما از این سخت‌ترش را هم دیده‌ایم؛ تحمل و ایستادگى کنید.»

این براى ما درس امید است. حقیقتاً استقامت ایشان در مقابل شداید و امیدشان به آینده این بود و همین است که امروز هم مى‌تواند ملت ما را پیش ببرد؛ یعنى امید به آینده و ایستادگى در مقابل مشکلات، ایشان درس عملى و عینى این را دادند و راهشان این راه بود.

در ادامه تصاویری را از رابطه مراد و مریدی امام خمینی(ره) و رهبر انقلاب که از آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی تهیه شده است، مشاهده می‌کنید:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دلایل قرآنی، روایی و عقلانی بر «ولایت فقیه» چیست

امامان معصوم علیهم‌السلام از طریق روایات، ما را به فقیه جامع‌الشرایط ارجاع داده‌‌اند لذا اگر بخواهیم دستور امامان را اطاعت کنیم، باید دستورات ولی فقیه جامع‌الشرایطِ زمان را اطاعت کنیم.

خبرگزاری فارس: دلایل قرآنی، روایی و عقلانی بر «ولایت فقیه» چیست

به مناسبت ایام رحلت رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی(ره) و تعیین حضرت آیت الله خامنه‌ای به عنوان ولی فقیه زمان، مجموعه‌ای از پرسش و پاسخ در زمینه مسائل ولایت فقیه - که به کوشش امام راحل از مرحله نظر به مرحله اجرا و عمل تبدیل شد - را تقدیم مخاطبان گرامی می‌کنیم.

یکی از سؤالات در این‌باره این است که «دلیل قرآنی، روایی و عقلی بر ولایت فقیه چیست؟»

مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات حوزه علمیه قم، در یادداشتی این مساله را بررسی کرده است که با تغییرات و اضافاتی، تقدیم می‌شود.

 

مسئله حقّانیّت و حجّیّت ولایت فقیه از منظرهای مختلف قرآنی، روایی و عقلی قابل بررسی بوده و می‌تواند مورد بحث قرار گیرد.

آیه‌ای برای اطاعت از ولی فقیه جامع‌الشرایط

آیه‌ای که بیشتر در این باره مطرح می‌شود، آیه شریفه «أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ» (1) است که استدلال کنندگان به این آیه، ولی فقیه را در سلسله اولی الامر به حساب آورده‌اند و اطاعت از آنها را واجب دانسته‌اند.

با توجه به روایت‌هایی که در ذیل این آیه وارد شده است که به صراحت ائمّه هدی(ع) را مصداق صاحبان امری معرفی می‌کند که در آیه، اطاعت از آن‌ها واجب گردیده است، این آیه دلیل محکمی برای اثبات ولایت فقیه به حساب نمی‌آید.

(گروه آیین و اندیشه خبرگزاری فارس: البته اگر چنین استدلال شود که «امامان معصوم علیهم‌السلام «اولو الامر» هستند که باید اطاعت شوند. حال اگر معصومی امر کند که فلان نماینده من را اطاعت کنید، اطاعت از نماینده امام معصوم، اطاعت از شخص امام معصوم خواهد بود و مخالفت با او، مخالفت با معصوم. چرا که معصوم، دستور به اطاعت از او داده بود.

امامان علیهم‌السلام از طریق روایات، ما را به فقیه جامع‌الشرایط ارجاع داده‌‌اند لذا اگر بخواهیم دستور امامان را اطاعت کنیم باید دستورات ولی فقیه جامع الشرایطِ زمان را اطاعت کنیم.» در این صورت، این آیه، با واسطه‌ای که بیان شد، دلالت بر اطاعت از ولی فقیه جامع الشرایطِ زمان می‌کند.)

روایات درباره ولایت فقیه

اما از روایات معصومین(ع)، بیست روایت مورد بحث قرار گرفته است(2) که به دو روایت از آن‌ها اشاره می‌‌کنیم.

الف. عمربن حنظله (3) می‌گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم که دو نفر از ما راجع به وام یا ارث اختلاف دارند و نزد سلطان و قاضی وقت به محاکمه می‌روند، آیا این عمل جایز است؟ حضرت فرمودند: کسی که درباره موضوعی حق یا باطل، نزد آن‌ها رود، چنان است که نزد طغیان گر به محاکمه رفته باشد و آن چه برایش حکم کند، اگرچه حق مسلّم او باشد، چنان است که مال حرامی را می‌گیرد، زیرا آن را به حکم طغیان گر گرفته است، در صورتی که مطابق امر خداوند باید نسبت به او کافر باشند...

عرض کردم: پس چه کند؟

فرمود: نظر کنند به شخصی از خود شما که حدیث ما را روایت می‌کند و در حلال و حرام ما نظر افکنده و احکام ما را بفهمد، پس باید به حاکمیت او راضی شوند. همانا من او را حاکم شما قرار دادم... تا آخر روایت که بیان گر ولایتی است که امام(ع) برای فقیه قرار داده است.

ب. نامه شریف صادر شده از سوی امام عصر(عج)(4) «و أما الحوادث الواقعه، فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا...» در حوادثی که پیش می‌آید به راویان حدیث ما مراجعه کنید، تا آخر روایت که حضرت، فقیه را حجّت قرار می‌دهند.

برای شرح و توضیح روایات، به کتاب ولایت فقیه حضرت امام خمینی(ره) و دیگر کتاب‌های مربوطه مراجعه کنید.

دلیل عقلی بر مسأله ولایت فقیه

اما دلیل عقلی در مسأله ولی فقیه، مبتنی بر شش مقدّمه است که بر اساس این مقدّمات، عقل به سرپرستی فقیه در جامعه اسلامی حکم می‌کند.

1. در زمان حضور، رهبری امّت اسلامی با امام معصوم است و حاکمیت دیگران به طور طبیعی غصب ولایت خداوند، رسول و امام است.

2. حاکمیت خداوند در بخش قانون گذاری، اقتضا می‌کند که حکومت در عصر غیبت نیز در خدمت دیدگاه‌های شریعت در عرصه رفتارها، تصمیمات و قوانین باشد و ضرورت عقلی اقتضا می‌کند که احکام اسلامی باید اجرا شود.(5)

3. اجرای احکام اسلامی نیازمند دستگاه تصمیم گیری و دولت است. دین جز از رهگذر نظام حاکم و مقتدر نمی‌تواند تحقق پیدا کند.(6)

4. نظام حکومت به طور طبیعی نیازمند مقوله الزام و دستور است، یعنی اجرای دین در گرو الزام حکومت است و الزام کننده باید مشروعیت داشته باشد.

5. از آن جا که شاخصه حکومت اسلامی، اسلامی بودن تصمیمات آن است، عقل حکم می‌کند که در رأس چنین حکومتی، یک فرد اسلام شناس قرار داشته باشد.

6. هر فردی که دارای عصمت نیست، در صورتی حق حاکمیت خواهد داشت که از معصوم نیابت داشته باشد و با توجه به این که حوزه حکومت نمی‌تواند بدون سرپرست باشد، نزدیک ترین و صالح‌ترین شخص برای نیابت از امام، از میان اسلام شناسان خواهد بود.

از این مقدمات نتیجه می‌گیریم که عقل با توجه به ضرورت حکومت و اجرای احکام اسلام و صحّت حکومت غیر معصوم بر اساس نیابت از معصوم، حکومت اسلام شناسان را ضروری می‌داند.

درباره دلیل عقلی مساله ولایت فقیه، در شماره بعدی بیشتر توضیح خواهیم داد.

پاورقی

1. نساء: 59 و احزاب: 36.

2. شفیعی، سید علی، نشریه حکومت اسلامی، سال اول، شماره دوم، ص 32.

3. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج 1، ص 86، باب اختلاف الحدیث، حدیث شماره 10.

4. حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، ج 18، ص 101، حدیث شماره 9.

5. امام خمینی(ره)، کتاب البیع، ج 2، ص 261.

6. همان، ص 263.


ویژگی‌های «صیحه آسمانی»/ ندای آسمانی در چه ماهی اتفاق می‌افتد

در میان علامت‌های قیام امام مهدی(عج) ندای آسمانی جایگاه ویژه‌ای دارد و این موضوع در آخرین توقیع ایشان نیز بیان شده است. ۹ حدیث بر انتشار «ندا» در ماه مبارک رمضان دلالت می‌کنند.

خبرگزاری فارس: ویژگی‌های «صیحه آسمانی»/ ندای آسمانی در چه ماهی اتفاق می‌افتد

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، ندای آسمانی در نزدیکی ظهور، صدایی است که از آسمان شنیده می‌شود و در آن به معرفی حضرت مهدی(عج) و بیان نام، نسب و حقانیت ایشان و پیروانش می‌پردازد.

این صدا توسط همگان شنیده می‌شود و می‌توان آن را معجزه‌ای دانست که بدون هیچ وسیله ارتباطی، همگان حتی افرادی که در خواب هستند، آن را می‌شنوند، ندای آسمانی با الفاظ «ندا»، «صیحه»، «صوت»، «اعلان»، «فزعه» و «هدّه» در احادیث شیعه و عامه آمده است.

به همین منظور بر آن شدیم به بررسی و تحلیل بیشتر درباره ندای آسمانی بپردازیم که بخش نخست آن از کتاب «ندای آسمانی» تألیف سیدحسین زمانی در ادامه می‌آید:

*ویژگی‌های ندای آسمانی

-منادی «ندا دهنده»

پنج حدیث، ندا دهنده را جبرئیل امین معرفی می‌کنند که با عبارت‌های «هی صیحة جبرئیل(ع)» ، «هو صوت جبرئیل(ع)»، «صوت جبرئیل(ع) من السماء» و «ینادی به جبرئیل» مطرح شده است، هر پنج روایت از جهت سند ضعیف هستند، ولی به دلیل تظافر آن‌ها و نداشتن مخالفی می‌توان پذیرفت که ندای آسمانی به وسیله جبرئیل امین سر داده می‌شود.

-مکان ندای آسمانی

اغلب روایات مربوط به ندا به آسمانی بودن آن با عبارت‌های مختلف اشاره دارند، برای نمونه «ینادی مناد من السماء»، «النداء من السماء»، «ینادی باسمه من السماء»، «الصیحة من السماء»، «الصوت من السماء»، «المنادی من السماء»، «صوت جبرئیل من السماء» و ... بر این مطلب دلالت می‌کنند.

در یک روایت، عبارت متفاوتی آمده است، ابوبصیر از امام جعفر صادق(ع) نقل می‌کند که فرمود: «... و لایخرج القائم حتی ینادی باسمه من جوف السماء ...»، و قائم(عج) خارج نمی‌شود مگر اینکه به نام او از وسط آسمان ندا می‌دهد، در این حدیث، کلمه «جوف» به آسمان اضافه شده است که اشاره به وسط آسمان بودن و نیز مکان ندای آسمانی است.

*دو برداشت از آسمانی بودن ندای آسمانی

1- مراد از آسمانی بودن ندا، یعنی از روی زمین نیست، بلکه از آسمان است.

2- مراد از آسمانی بودن ندا، یعنی این ندا از طرف خداوند است، این صوت توسط جبرئیل امین و از طرف پروردگار متعال است و به سبب الهی بودن، آسمانی شمرده می‌شود و در مقابل هر امری که از طرف خداوند نباشد و در مسیر باطل قرار گیرد، زمینی شمرده می‌شود؛ گرچه از آسمان اعلان شود.

برای مثال، در بیشتر احادیث مکان ندای ابلیس (که در مقابل ندای آسمانی، ندا می‌دهد)، زمین معرفی شده است، ولی در دو حدیث - که یکی از آن‌ها از جهت سند معتبر است- مکان آن را این گونه از آسمان معرفی می‌کند:

روایت عبدالله بن سنان از امام جعفر صادق(ع): «... فاذا کان من الغد صعد ابلیس فی الهواء حتی یتواری عن اهل الارض ثم ینادی ...»؛ فردای آن روز (روز اعلان ندای آسمانی)، ابلیس در هوا بالا می‌رود؛ به صورتی که از اهل زمین پنهان می‌شود، سپس ندا می‌دهد.

در این حدیث مکان ندای ابلیس، آسمان معرفی می‌شود، ولی بیشتر روایات، مکان آن را زمین معرفی می‌کنند، این تناقض ظاهری را می‌توان با برداشت دوم توجیه کرد؛ گرچه منافاتی ندارد که ندای جبرئیل امین(ع) هم از وسط آسمان باشد و هم از آنجا که الهی است، آسمانی محسوب شود.

*زمان ندای آسمانی

یکی از مباحث مهم در مورد ندای آسمانی، زمان آن است، این بحث از چند جهت قابل طرح است:

1- زمان مطرح شده در احادیث برای ندای آسمانی: در روایات، «ماه»، «روز» و «چه زمانی از شب یا روز» ندای آسمانی مشخص شده است.

2- حوادث قبل از ندای آسمانی

3- حوادث بعد از ندای آسمانی

*ندای آسمانی در چه ماهی واقع می‌شود؟

9 حدیث بر رخ دادن «ندا» در ماه مبارک رمضان دلالت می‌کنند، این احادیث با عبارت‌های «صیحة فی شهر رمضان»، «الصیحة لا تکون الا فی شهر رمضان»، «یکون الصوت فی شهر رمضان»، «قلت رمضان؟ قال: شهر الله تعالی وفیه ینادی باسم صاحبکم واسم ابیه»، «صیحة من السماء فی شهر رمضان»، «حتی ینادی باسمه من جوف السماء فی لیلة ثلاث و عشرین فی شهر رمضان»، «ینادی اسمه لیلة ثلاث و عشرین»، «الصیحة التی فی شهر رمضان»، «ینادی باسم القائم(عج) فی لیلة ثلاثه و عشرین من شهر رمضان» و «ان القائم ینادی باسمه لیلة ثلاثه و عشرین من شهر رمضان» آمده است.

در یکی از این روایات، کلمه «رمضان» نیامده است؛ ولی با قرینه «لیلة ثلاث و عشرین» فهمیده می‌شود که مراد از آن، ماه مبارک رمضان است، از این میان این 9 حدیث، سه حدیث، از جهت سند معتبر هستند.

*ندای آسمانی در چه روزی رخ می‌دهد؟

در میان احادیث ندای آسمانی، شش روایت، زمان ندا را شب بیست و سوم می‌دانند، این روایات با عبارت‌های «لیلة ثلاث و عشرین»، «لیلة الجمعه لثلاث و عشرین» و «لیلة ثلاثه و عشرین» بر این مطالب دلالت می‌کنند.

همچنین سه حدیث بر شب جمعه بودن این ندا دلالت دارند که با عبارت «لیلة جمعه» و «لیلة الجمعة» بر این مطلب دلالت می‌کنند، در میان احادیث دلالت کننده بر شب بیست و سوم، دو حدیث با سند معتبر و در میان روایات دلالت کننده بر شب جمعه، یک حدیث معتبر وجود دارد.

مردم‌سالاری دینی یعنی چه/ چرا از عبارت «مردم‌سالاری دینی» استفاده می‌شود

اگر دموکراسی را به معنای ارج نهادن به رأی مردم در چارچوب ارزش‌ها و اصول پذیرفته شده، تفسیر کنیم می‌توانیم از سازگاری حکومت دینی با دموکراسی سخن بگوئیم.

با توجه به اهمیت انتخابات ریاست جمهوری و ضرورت پاسخ‌گویی به سؤالات اندیشه‌ای‌ و دینی پیرامون آن، مجموعه‌ای سلسله‌وار از پرسش‌ها و پاسخ‌ها در این رابطه منتشر می‌شود.

یکی از سؤالات مربوطه این است که «معنای مردم سالاری دینی چیست؟ و چرا از این واژه بیشتر استفاده می‌شود؟»

مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات حوزه علمیه قم، در یادداشتی این مساله را بررسی کرده است.

 

به منظور پاسخ‌گویی به این سؤال ابتدا لازم است درباره واژه دموکراسی که ارتباطی تنگاتنگ با مفهوم مردم‌سالاری پیدا می‌کند توضیح داده و نسبت آن را با آموزه‌های دینی مورد بررسی قرار دهیم تا بهتر بتوانیم معنا و جایگاه مردمسالاری دینی را درک نماییم.

معنای دموکراسی و معیارهای آن

دموکراسی که رایج ترین اصطلاح در علم سیاست است دو کلمه یونانی Demos به معنای مردم و Kratos به معنای قدرت و حکومت آمده و ترکیب آن دو «حکومت مردم» معنی می‌دهد.1

این واژه که ابتدائاً در دولت - شهرهای یونان کهن پدید آمد به معنای حقّ اتخاذ تصمیم همگان درباره مسایل مورد علاقه عمومی و یا به عبارتی به معنای حکومت مردم بر مردم است و معیارها و ویژگی‌های آن به طور خلاصه از این قرارند:

الف. مردم با انتخاب خود، نمایندگانی را برای تصمیم گیری‌های کلان انتخاب کنند، این انتخابات باید آزاد باشد یعنی هر شهروندی حقّ رأی دادن داشته باشد و رأی دهنده از طریق مخفی بودن رأی در مقابل ارعاب محافظت می‌شود ضمن اینکه منتخب او باید آزادانه بیانش را مطرح کند.

ب. چنین انتخاباتی گزینش مؤثر را امکانپذیر کند یعنی گزینش انتخاب کنندگان فقط محدود به یک حزب نباشد و باید اکثریت آراء در مقابل دولت صاحب قدرت منجر به تغییر شود.

ج. سومین ویژگی آن است که اکثریت برگزیده نمایندگان، حق قانونگذاری، حقّ رأی برای مالیات‌ها و مهار بودجه و استیضاح علنی و بحث و انتقاد و مخالفت با اقدامات حکومت را بدون آن که مشمول تهدید به مداخله یا بازداشت شود را داشته باشد.2

این کلمات خلاصه‌ای بود از معنای دموکراسی که عمدتا غربی‌ها آن را مطرح کرده‌اند.

امّا اینکه آیا دموکراسی در اسلام هست یا خیر؟ توجه شما را به نظریات دو اندیشمند اسلامی جلب می‌کنیم:

شهید استاد مطهری (ره) در این مورد می‌گوید: در اسلام ... آزادی فردی و دموکراسی وجود دارد، منتها با تفاوتی که میان بینش اسلامی و بینش غربی وجود دارد... در نقطه مقابل دموکراسی و آزادی "مدل غربی‌ها"، دموکراسی اسلامی قرار دارد. دموکراسی اسلامی بر اساس آزادی انسان است امّا این آزادی انسان در آزادی شهوات خلاصه نمی‌شود. از دیدگاه اسلام، آزادی و دموکراسی بر اساس آن چیزی است که تکامل انسانی انسان ایجاب می‌کند، یعنی آزادی حق انسان بما هو انسان است... دموکراسی در اسلام یعنی انسانیت رها شده، حال آن که این واژه در قاموس غرب معنای حیوانیت رها شده را متضمّن است.3

همین طور آیت الله مصباح یزدی در این مورد معتقد است: دموکراسی جدید در غرب هنگامی شروع شد که متدینین غربی متوجه شدند که آیین مسیحیت کارایی و قابلیت این را ندارد که در تمام جنبه‌های زندگی انسان به ویژه زندگی اجتماعی نقش داشته باشد و قانونگذاری نماید. از این رو گفته‌اند حوزه کاربرد دین و حکمرانی خدا محدود به زندگی انسان و چگونگی رابطه او با خدا باشد یعنی دین فقط باید احکام را بگوید و دیگر ربطی به آن ندارد که در حوزه سیاست و حکومت دخالت کند و... حال آیا اسلام هم مانند مسیحیت تحریف شده است که نتواند درباره مسائل اجتماعی و حکومتی و بین المللی نظر دهد و حکم کند؟ ... آیا اسلام به ما اجازه می‌دهد فقط در مسائل نماز، روزه، زکات و مانند اینها به سراغ خدا برویم، امّا در مسئله حکومت و سیاست معیار مشروعیّت قانون را رأی مردم بدانیم... امّا اگر منظور از دموکراسی این باشد که مردم در چارچوب احکام الهی و قوانین شرعی در سرنوشت خود مؤثر باشند، چنین تعبیری با دین مخالفت ندارد.4

در یک کلام باید گفت که اگر دموکراسی را به معنای ارج نهادن به رأی مردم در چارچوب ارزش‌ها و اصول پذیرفته شده، تفسیر کنیم می‌توان از سازگاری حکومت دینی با دموکراسی سخن بگوئیم. بر این اساس، در جامعه اسلامی رأی اکثریت تا آن جا محترم و نافذ است که با اصول و مبانی دینی سازگاری داشته باشد که به چنین شیوه حکومتی «مردم‌سالاری دینی» می‌گویند.

به عبارتی مردم‌سالاری دینی عبارت است از: «مشارکت مردم در سرنوشت خود در راستای فرامین الهی.»

چرا از عبارت مردم‌سالاری دینی استفاده می‌شود؟

در پاسخ به اینکه چرا در سال‌های اخیر واژه مردمسالاری دینی بیشتر به کار می‌رود لازم است بگوییم که اولاً این موضوع در دوران بعد از انقلاب اسلامی به طور جدّی مورد نظر قرار داشته است و هدف اصلی انقلاب اسلامی نیز حاکمیت مردمسالاری دینی بوده است که نمود آن استقرار نظام جمهوری اسلامی بوده است.

بنابر این اگر دیده می‌شود که این موضوعات اکنون نمایان‌تر شده است و مورد بحث قرار می‌گیرد، دلیل بر این نمی‌شود که در قبل وجود نداشته و یا موجب تمایز و فرق بین دهه‌های بعدی انقلاب شده است؛ زیرا این تعابیر مورد تأیید و تأکید امام امت (ره) بوده و ایشان قاطعانه خواهان اجرای این مسائل بوده‌اند.

به عنوان مثال باید یادآوری نماییم بعد از سقوط حکومت پهلوی، وقتی از امام خمینی سؤال شد نوع حکومت شما چیست، فرمودند: جمهوری اسلامی، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر.

با این توضیح باید گفت که منظور ایشان از کلمه جمهوری اسلامی، حکومت مردمی اسلامی است که در واقع به معنای مردم‌سالاری در چارچوب مسایل شرعی و اسلامی می‌باشد.

امام امت در معنای جمهوری اسلامی می‌فرمایند: ... اینکه ما جمهوری اسلامی می‌گوئیم، این است که هم شرائط منتخب و هم احکامی که در ایران جاری می‌شود، اینها بر اسلام متکی است، لکن انتخاب با ملت است و طرز جمهوری هم همان جمهوری است که همه جا هست.

در جایی دیگر شهید مطهری در این مورد می‌گوید: کلمه جمهوری شکل حکومت پیشنهاد شده را مشخص می‌کند و کلمه اسلامی، محتوای آن را. جمهوری اسلامی یعنی حکومتی که شکل آن انتخاب رئیس حکومت از سوی عامّه است برای مدت موقت و محتوای آن، اسلامی است.

پس مشخص شد که این واژه‌ها از مسائل اساسی در جمهوری اسلامی می‌باشد، ولی اینکه اکنون مورد بحث بیشتر قرار گرفته است به خاطر فضای ایجاد شده طی سالیان اخیر است. زیرا به اعتقاد ما سالهای بعد از انقلاب را می‌شود به سه دسته تقسیم کرد:

1. از سالهای 1358 تا 1367، که کشور دچار التهاب جنگ و ترور و بازسازی اولیه طرح حکومت جمهوری اسلامی بود؛

2. از سالهای 1368 تا 1375 که کشور گرفتار مسائل بعد از جنگ، بازسازی و مقابله با فشارهای خارجی بود؛

3. از سالهای 1376 تا امروز که التهابات اولیه تا حدود زیادی فروکش کرد و پایه‌های جمهوری اسلامی مستحکم شد. وقتی که پایه‌ها مستحکم شد اکنون موقع ساختن بنای رفیع جمهوری اسلامی و حکومت الهی و علوی بود.

لذا مباحثی از قبیل مردمسالاری دینی، جامعه مدنی اسلامی و... شکل گرفت.

به عبارت دیگر، باید گفت که این مسائل در بطن انقلاب ما و جمهوری اسلامی وجود داشت و به صورت بالقوه در درون آن نهفته بود ولی در سالهای اخیر فعلیّت آن عیان‌تر شده است. غیر از این وجود مجلسی کارآمد با رأی مردم، انتخاب رئیس جمهور با رأی مستقیم مردم، انتخاب رهبر با رأی غیرمستقیم مردم و.... از ابتدای انقلاب تاکنون نمونه‌ای بارز از وجود مؤلّفه‌هایی مانند مردمسالاری دینی و دموکراسی اسلامی در کشور ایران می‌باشد.

پی‌نوشت‌‌ها:

1 . فرهنگ جدید سیاسی، نوشته محمود مهرداد، چ انتشارات هفته، ص 58.

2 . فرهنگ اندیشه نو، نوشته اولیور استلی برس و آلن بولک، ترجمة گروه مترجمان، چ مازیار، ص 376.

3 . پیرامون انقلاب اسلامی، انتشارات صدرا، ص 99 الی 104.

4 . پرسش‌ها و پاسخ‌ها، آیت‌الله مصباح، انتشارات مؤسسه امام خمینی، از ص 37 تا 41.

آسان‌ترین شیوه محاسبه خمس

«آسان‌ترین شیوه محاسبه خمس» نام کتابی است که به بهترین روش برای تعیین مبدأ سال خمسی، لیست اموال پانزده‌گانه مکلف، مؤونه زندگی و حکم خمس آن و شیوه تخمیس اموال کسی که تا کنون سال خمسی نداشته است، می‌پردازد.

خبرگزاری فارس: آسان‌ترین شیوه محاسبه خمس+متن

«آسان‌ترین شیوه محاسبه خمس» عنوان کتابی در قطع جیبی است که مطابق با فتاوای آیات عظام امام راحل، اراکی، بهجت، تبریزی، خویی، خامنه‌ای، زنجانی، سیستانی، صافی، فاضل، گلپایگانی، مکارم، وحید خراسانی و نوری همدانی تنظیم شده است.

تخمیس اموال در فقه شیعه از فرائض و واجبات مالی است و در اهمیت آن همین مقدار بس که در فرهنگ غنی دین شناسان راستین عترت نبوی(ص)، به عنوان وسیله تطهیر اموال و پالایش نفس و جان مطرح شده است.

در اهمیت وجوب تخمیس از اموال از نگاه فقهی این دو مسأله قبل از هر چیز جلب توجه می‌کند که به اتفاق فقها و مراجع تقلید، تصرف در مالی که متعلق خمس است، هر چند با قصد دادن خمس، جایز نیست مگر به اذن حاکم شرع و همچنین مکلف شرعاً نمی‌تواند بدون مراجعه به مرجع خود، خمس را به ذمه بگیرد و خود را بدهکار اهل خمس بداند و در آن تصرف کند.

این کتاب که تعیین مبدأ سال خمسی، لیست اموال پانزده‌گانه مکلف، مؤونه زندگی و حکم خمس آن و شیوه تخمیس اموال کسی که تا کنون سال خمسی نداشته است، 4 فصل آن را تشکیل می‌دهند، بر آن است تا آسان‌ترین شیوه محاسبه خمس اموال را در راستای مسائل مورد ابتلاء با رعایت دقایق و ظرایف فتوایی بر اساس فتوای مراجع مشهور ارائه دهد.

در فصل دوم این کتاب از ارث، هدیه و بخشش، سرمایه، درآمد کسب و کار مصرف شده، درآمد کسب و کار پس‌انداز شده، قرض و وام مصرف شده، قرض و وام پس‌انداز شده، قرض و طلب، مهریه، دیه، صدقات و وجوه شرعیه، حقوق بازنشستگی، حق بیمه، باقی مانده آذوقه در آخر سال خمسی و مال حلال مخلوط به حرام به عنوان اموال پانزده‌ گانه مکلف نام برده شده است.

در بخش خمس مال حلال مخلوط به حرام آمده است: «مال حرامی که مخلوط به حلال شده از چند صورت برخوردار است، نخست اینکه هم مقدار حرام برای شخص معلوم است و هم صاحب آن در این صورت به اتفاق فقها، بر او واجب است همان مقدار معلوم را به صاحبش بدهد».

بر اساس این گزارش، کتاب «آسان‌ترین شیوه محاسبه خمس» به قلم عباس ظهیری در قطع جیبی، 90 صفحه، شمارگان 5000 نسخه و به قیمت ششصد و پنجاه تومان به تازگی از سوی مؤسسه فرهنگی هنری مشعر منتشر شده است.

علاقه‌مندان برای مشاهده متن کامل این کتاب می‌توانند از اینجا اقدام کنند.


رفتار اشتباه برخی مسئولان نباید اصل نظام را تضعیف کند / رهبری برای ما حجت است

 رئیس ستاد اقامه نماز تضعیف انقلاب و نظام را جنایت دانست و گفت: با وجود اینکه مشکلاتی در کشور وجود دارد و برخی مسئولان رفتار اشتباه دارند نباید اصل نظام را تضعیف کرد بلکه باید در راستای برطرف کردن عیب‌ها تلاش کنیم.

خبرگزاری فارس: رفتار اشتباه برخی مسئولان نباید اصل نظام را تضعیف کند / رهبری برای ما حجت است

  حجت‌الاسلام والمسلمین محسن قرائتی  اظهار کرد: بیش از 75 میلیون نفر در ایران زندگی می‌کنند که تنها دید و بازدیدهای عید در میان آنها فرصت تبلیغی وسیعی را فراهم می‌کند.

وی افزود: نگاهی به گناهان موجود در جهان نشان می‌دهد غیبت و تجاوز به آبروی افراد بیشترین حجم آلودگی‌ها را تشکیل می‌دهد و هیچ کس هم از میان پزشکان و دانشگاهیان نتوانسته راه حلی برای آن یا مجازات مرتکبان بیابد.

رئیس ستاد اقامه نماز با بیان اینکه ایام نوروز فرصتی خاص برای تبلیغ معارف دینی محسوب می‌شود گفت: نوع تبلیغ در این روزها دارای ویژگی‌ها و تفاوت‌هایی با سایر اوقات است؛ اصل نخست در این میان این است که عید را به عزا تبدیل نکنیم و در درجه بعد ابتدا به سراغ نزدیکان و آشنایان برویم.

وی ادامه داد: طلاب و روحانیون باید ظاهری آراسته و معمولی داشته باشند و برای امر تبلیغ به دنبال شریک و یار باشند؛ در این میان می‌توان به سراغ دانشجویان و نزدیکانی رفت که توانایی و آمادگی این کار را دارند.

قرائتی با اشاره به ضرورت رعایت مواردی چون شادی و تبسم در تبلیغ چهره به چهره عنوان داشت: طلاب نباید بیش از آنچه هستند خود را نشان دهند ضمن اینکه تاکید بر نماز و اصل واجب بودن آن اهمیت خاصی دارد.

رئیس ستاد اقامه نماز تصریح کرد: همه برکات در نماز وجود دارند بنابراین در تبلیغ دینی باید به اقامه نماز و احیای آن در میان جوانان توجه ویژه‌ای داشت.

وی با تاکید بر استفاده بهینه از هر لحظه ایام تعطیلات گفت: تبلیغ چهره به چهره و حضوری در منازل افراد تاثیری به مراتب بیشتر از روش‌های رسمی دارد.

قرائتی بیان داشت: در هر خانواده و فامیلی برخی افراد دارای تمکن مالی هستند؛ می‌توان از آنها دعوت کرد به صورت مخفیانه مشکلات مالی سایر نزدیکان خود را برطرف کنند و از نظر علمی هم می‌توان افرادی که تحصیل کرده هستند به آموزش رایگان افراد فامیل دعوت کرد.

رئیس ستاد اقامه نماز با بیان اینکه در میان هر خانواده ممکن است برخی افراد کدورتی بین خود داشته باشند گفت: اصلاح ذات‌البین از بهترین امور است ضمن اینکه واسطه‌گری برای امر ازدواج هم اهمیت خاصی دارد.

وی اضافه کرد: در بسیاری بازدیدهای عید به وضع اقتصادی و سیاسی کشور اعتراضاتی صورت می‌گیرد؛ در این میان باید شایعات و دروغ‌ها را شناخت و آنها را بیان داشت و در عین حال اشکالات را پذیرفت و از توجیه کردن بیهوده پرهیز کرد.

قرائتی تضعیف انقلاب و نظام را نوعی جنایت دانست و افزود: با وجود اینکه مشکلاتی در کشور وجود دارد و برخی مسئولان رفتار اشتباه دارند نباید اصل نظام را تضعیف کرد بلکه باید در راستای برطرف کردن عیب‌ها تلاش کنیم.

رئیس ستاد اقامه نماز با اشاره به بروز برخی منکرات در دید و بازدیدهای فامیلی ابراز کرد: در این میان باید امر به معروف و نهی از منکر کرد و اگر سئوال و شبهه‌ای در خصوص اعتقادات دینی وجود داشت یا به آنها جواب داد یا اینکه پاسخ را از افراد مطلع پرسید و پس از آن در همان جمع عنوان کرد.

وی ادامه داد: طلاب باید از ابتدای تحصیل انس با قرآن را در اولویت امور قرار دهند و از برکات آن در زندگی و تبلیغ بهره مند شوند.

قرائتی عنوان داشت: من فقط یک مثال می‌زنم در رابطه با پیامی که یک نفر برای شخص دیگری صادر کرد؛ واژه «شهید» را به کار بردند در حالی که قرآن می‌گوید مگر غیر مسلمانان هم شهید می‌شود؟ دو بار در قرآن آمده که اگر کسی ایمان داشت شهید به حساب می‌آید؛ یا اینکه گفته شده با حضرت عیسی(ع) باز می‌گردد در حالیکه قرآن می‌گوید آیا از غیب خبر دارید؟ یا اینکه خداوند خبری به تو داده است؟ بسیاری سخن‌ها گفته می‌شود که صد درصد خلاف قرآن است. طلاب باید قرآن را بشناسند و بتوانند در مورد همه آیات آن فکر کنند.

رئیس ستاد اقامه نماز در بخش دیگری از سخنان خود اعتراض برخی افراد به زیارت ضریح جدید امام حسین(ع) را مورد توجه قرار داد و ابراز کرد: در همان زمان در یک برنامه تلویزیونی عنوان کردم که می‌توان این ضریح که هنوز روی مقبره اباعبدالله(ع) نصب نشده را هم زیارت کرد و برای آن دلیل قرآنی آوردم؛ رمز خسته نشدن مردم از برنامه‌های تلویزیونی من در طول 34 سال پس از انقلاب، وابسته بودن حرفایم به قرآن است و این امر مورد تاکید مراجع تقلید هم قرار گرفته است.

وی با انتقاد از تعطیلات زیاد در امر تحصیل گفت: امروز توجه خاصی به نسل جوان صورت می‌گیرد و آنها سخنان نو و جدید را که برگرفته از قرآن هستند به گوش جان می‌شنوند.

قرائتی خاطرنشان کرد: رابطه طلاب با همه اشخاص باید با پرهیز از مریدپروری و مرید شدن باشد تا اگر بعدها معضلی به وجود آمد طلاب دچار مشکل نشوند؛ توجه به این نکته هم ضروری است که رهبر و مراجع تقلید معصوم نیستند اما برای ما حجت هستند.

«شیخ انصاری»، عالمی که امام علی(ع) در گوشش سوره حمد خواند


یکى از شاگردان «شیخ مرتضی انصاری» می‌گوید: آن روز از پای منبر درس با شیخ بسیار صحبت کردم و اشکال گرفتم. پس از ختم درس، شیخ آهسته در گوش من فرمود: آن که «بسم الله» را در گوش تو خوانده، تا «و لا الضالین» را در گوش من خوانده است!

خبرگزاری فارس: «شیخ انصاری»، عالمی که امام علی(ع) در گوشش سوره حمد خواند

در ادامه معرفی مفاخر و بزرگان شیعه، در این شماره به معرفی «شیخ مرتضی انصارى‏» می‌‌‌‌پردازیم.

در شماره‌‌های پیشین 1. «ابن‌فهد حلی»، 2. «سیدبن طاووس»، 3. «سید بحرالعلوم»، 4. «شیخ مفید»، 5. «شیخ صدوق»، 6. «شیخ کلینی»، 7. «علامه حلی»، 8. «سید مرتضی»، 9. «سید رضی»، 10. «شیخ طوسی»، 11. «امین الاسلام طبرسی»، 12. «خواجه نصیر‌الدین طوسی»، 13. «قطب‌الدین راوندی»، 14. «محقق حلی»، 15. «شهید اول»، 16. «شهید ثانی»، 17. «شیخ بهایی»، 18. «مقدس اردبیلی»، 19. «شهید ثالث»، 20. «ملاصدرا»، 21. «فیض کاشانی»،  22. «علامه مجلسی» و 23. «آیت الله نجفی، صاحب جواهر»  معرفی شدند.

 

 

 

ولادت‏

شیخ مرتضى انصارى معروف به «شیخ اعظم» یکی از بزرگان علمای اسلام و شیعه، روز عید غدیر خم سال ‏1214 هجرى قمرى، در شهر دزفول و در خاندان فضل و ادب به دنیا آمد.

مرتضی، بزرگترین فرزند شیخ محمد امین انصارى بود. نسب خاندان انصارى به ‏جابر بن عبد الله انصارى، صحابى معروف پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم مى‌‏رسد.

خواب مادر شیخ انصاری، در شب تولد مرتضی

مادر مرتضی زنى متعبد و پارسا بود. او در شب ولادت شیخ در خواب دید که امام صادق علیه‌السلام قرآنى به او هدیه کرد و در تعبیر خواب او گفتند خداوند فرزند سرشناسى به تو خواهد داد.

از مادر شیخ مرتضی انصاری نقل شده که در ایام خردسالى، همواره بعد از وضو گرفتن به او شیر مى‌‏داد و بی وضو، فرزندش را شیر نداد.

تحصیلات‏ شیخ مرتضی انصاری

مراحل ابتدایى تحصیلات ایشان نزد عموى بزرگوار و پدر محترمشان بود. در سال 1232 هجرى قمرى، همراه والد مکرم خود جناب ملا امین انصارى به زیارت ائمه در عراق مشرف شد.

یک روز در درس آقا سید محمد مجاهد فرزند آقا سید على صاحب ریاض، مسأله‏اى عنوان شد. شیخ انصارى هم عقیده خود را بیان کرد. نظر او مورد توجه آن استاد قرار گرفت. استاد، از پدر شیخ درخواست کرد او را در نجف بگذارد تا تحصیلاتش را ادامه دهد و این درخواست مورد قبول پدر واقع گشت.

شیخ انصارى چهار سال در محضر بزرگان ادامه تحصیل داد تا اینکه داود پاشا، والى بغداد، از طرف سلطان روم به محاصره کربلا مأمور شد و در نتیجه، اکثر طلاب و محصلین به کاظمین مهاجرت کردند و شیخ مرتضى انصارى هم به وطن اصلى خود یعنى دزفول برگشت.

استخاره شیخ انصاری برای مراجعت به نجف

پس از دو سال، شیخ انصارى تصمیم مراجعت به نجف اشرف گرفت. مادرش این بار طاقت فراق نیاورده و راضى به سفر فرزندش نشد. اصرار فرزند ادامه یافت و بالأخره قرار بر این شد که استخاره کنند. در استخاره این آیه شریفه آمد که: «و لا تخافی و لا تحزنی إنا رادّوه إلیک و جاعلوه من المرسلین» (سوره قصص آیه 7) «نترس و محزون مباش. ما او را به تو باز خواهیم گرداند....» آن بانوى پرهیزگار در مقابل حکم الهى سر تعظیم فرود آورده و با رفتن فرزند موافقت نمود.

شیخ مرتضى به نجف رفته و در درس شریف العلماء و مرحوم کاشف الغطاء حاضر شد و در اندک مدتى در زمره شاگردان برجسته صاحب جواهر قرار گرفت و مورد عنایت خاص آن استاد فرزانه واقع شد. تا آنجا که از اساتید بزرگ حوزه علمیّه نجف اشرف و سرآمد آنها محسوب گشته و به «أستاد الکل فی الکل» شهرت یافت.

شیخ مرتضى انصارى بر حسب ارادت وافرى که به حضرت ثامن الأئمه امام رضا علیه‌السلام داشت در سال 1240 هجرى قمرى، براى زیارت آن حضرت راهى ایران شد. در این مسافرت به اصرار اهالى متدین کاشان 4 سال در آنجا اقامت نمود و بدین‏سان مدت مسافرتش 6 سال به طول انجامید.

نظر امام خمینی (ره) درباره شیخ اعظم

امام خمینی در کتاب چهل حدیث از شیخ انصاری با تعابیر «علامه علماى متأخرین، محقق جلیل و جامع فضیلت علم و عمل، شیخ انصارى، رضوان اللّه تعالى علیه» نام می‌برد و در یکی از سخنرانی‌ها می‌فرماید:

«در کیفیتِ تحصیلِ علوم هم هر چه بروید سراغ تجملات- و ان شاء اللَّه نمى‏روید- از علومتان کاسته مى‏شود. آنهایى که این کتاب‏هاى قطور را نوشتند و پر ارزش را، زندگى‏شان یک زندگى طلبگى بوده، مثل شیخ انصارى و مثل امثال اینها؛ یک زندگى طلبگى بوده. آنها توانستند اسلام را در همه جهات حفظ کنند و فقه را به پیش ببرند و مسائل دینى را افزایش بدهند- یعنى فروع را- و آن کتاب‌‏هاى ارزشمند را عرضه کنند به مردم. براى اینکه، آنها ارزش را به این نمى‌‏دانستند که من خانه‏ام باید چه جور باشد، حالا سه تا اتاق داریم کم است، چهار تا. شما خیال مى‏کنید که اگر ده تا اتاق هم باشد کافى براى شما هست؟ خیر، اگر همه این دنیا را به یک کسى بدهند، کافى نیست‏.»

همچنین شهید آیت الله مطهری درباره شیخ اعظم می‌نویسد: شیخ انصارى را «خاتم الفقهاء والمجتهدین» لقب داده‏اند. او از کسانى است که در دقت و عمق نظر بسیار کم نظیر است. علم اصول و بالتبع فقه را وارد مرحله جدیدى کرد. او در فقه و اصول ابتکاراتى دارد که بى‏‌سابقه است. دو کتاب معروف او رسائل و مکاسب کتاب درسى طلاب شده است. علماى بعد از او شاگرد و پیرو مکتب اویند. حواشى متعدد از طرف علماى بعد از او بر کتابهاى او زده شده. بعد از محقق حلى و علامه حلى و شهید اول، شیخ انصارى تنها کسى است که کتابهایش از طرف علماى بعد از خودش مرتب حاشیه خورده است و شرح شده است.

استادان شیخ انصارى

شیخ رمتضی از محضر اساتید بزرگوارى همچون شیخ حسین انصارى دزفولى، شریف العلماء مازندرانى، شیخ موسى کاشف الغطاء، سید محمد مجاهد، شیخ على کاشف الغطاء، حاج ملا احمد نراقى و سید علی شوشتری تلمذ نمود.

1. شیخ حسین انصارى (متوفاى 1253 ق )

وى از رجال نامى در خاندان انصارى در عصر خود بوده و در دزفول مجلس درسى داشته و مرجعیت در فتوا و فیصله امور شرعیه در آن زمان به وى منتهى گشت و شیخ قسمتى از دروس مقدماتى را نزد او فرا گرفت. شیخ حسین بعد از سال 1253 در دزفول بدرود حیات گفته است.

2. شریف العلماء (متوفاى 1245 ق)

ملا محمد یا محمد شریف فرزند حسنعلى آملى مازندرانى دو مجلس درس ‍داشته، یکى براى مبتدئین و دیگرى براى آنانى که در فضل و کمال به مرتبه اجتهاد رسیده بودند. وى در سال 1245 ق در کربلا دار فانى را وداع گفت.

3. شیخ موسى کاشف الغطاء (متوفاى 1241 ق)

4. شیخ على کاشف الغطاء (متوفاى 1254 ق)

هر دو از فرزندان شیخ جعفر کبیر - معروف به کاشف الغطاء هستند که نسبت آنها به مالک اشتر مى‌رسد.

5. سید محمد مجاهد (متوفاى 1242 ق)

وى از فرزندان صاحب ریاض است. سید مجاهد شاگردان بسیارى تربیت کرد که از جمله آنها شیخ انصارى بوده که چهار سال نزد وى تلمذ نموده و در مجلس درسش در کربلا حاضر مى‌شد.

6. مولی احمد نراقى (متولد 1185 و متوفاى 1245 ق)

حاج ملا احمد نراقى فرزند ملا مهدى نراقى است. نراقى به دانش و فضل شیخ انصارى اعتماد و اطمینان کامل داشته تا جایى که گفته است: در سفرهاى مختلفه که رفته‌ام زیاده بر پنجاه تن مجتهد مسلم را دیده‌ام ولى هیچ کدام آنان این جوان نبودند.

بدین سبب مقدم شیخ را گرامى داشت و بعد از حرکت از کاشان، ملا احمد نراقى فرمود: استفاده‌‌اى که من از وى بردم بیش از بهره‌‌اى بود که او از من برد.

ملا احمد نراقى به مرض وبا درگذشت و جنازه‌اش به نجف اشرف منتقل و در صحن مطهر پشت سر حضرت على علیه‌السلام دفن شد. (1048)

7. شیخ محمدحسن نجفی (صاحب جواهر)

شیخ انصاری، تبرکا به درس صاحب جواهر می‌رفت.

8. سید علی شوشتری (سرسلسله عرفای معاصر)

گفتاری درباره سید علی شوشتری (سر سلسله عرفای معاصر)

شیخ انصاری به طور خصوصی در درس اخلاق این سید جلیل القدر حاضر می‌شد. سید علی شوشتری در فقه، شاگرد شیخ انصاری بود و در اخلاق و عرفان، استادِ شیخ انصاری بود.

سید علی شوشتری استاد آخوند ملا حسینقلی همدانی بود و آخوند همدانی، استاد 300 نفر از اولیاء الله (مانند: میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، شیخ محمد بهاری همدانی، سید احمد کربلایی که استاد علامه سید علی آقا قاضی است) بوده است.

«سید علی شوشتری» سلسله اساتید عرفان معاصر در بیان علامه حسن زاده و آیت الله الهی طباطبایی (برادر علامه طباطبایی)

علامه حسن زاده آملی درباره سلسله اساتید عرفای معاصر از زبان برادر علامه طباطبایی، چنین نقل می‌کند: «در سنه هزار و سیصد و چهل و پنج هجرى شمسى، آیة اللّه جناب آقا سیّد محمّد حسن الهى قاضى طباطبائى (برادر مکّرم استاد علامه طباطبائى) رفع اللّه تعالى درجاته المتعالیة که در حوزه علمیه قم براى افاده و افاضه رحل اقامت افکنده بودند، این کمترین از محضر انورش بهره‏‌‌مند بود.

در روز پنجشنبه چهارم ذى الحجّه 1386 ه. ق- 25/ 12/ 1345 ه. ش در معیّت آن جناب در شیخان قم سخن از سلسله مشایخ سیر و سلوک عرفان عملى معظّم له و حضرت استاد علامه طباطبائى به میان آمد، فرمودند:

استاد ما مرحوم قاضى رحمه اللّه (آیة اللّه حاج سیّد على قاضى طباطبائى قدّس سرّه) بود، و استاد قاضى مرحوم حاج سیّد احمد کربلائى، و استاد ایشان مرحوم آخوند مولى حسینقلى همدانى، و استاد ایشان مرحوم حاج سیّد على‏ شوشترى‏، و استاد ایشان ملاقلى جولا.

و بعد از ملاقلى جولا را نمى‏‌شناسیم و نمى‏‌دانیم که خود ملاقلى جولا چه کسى بود، و خود حاج سیّد على شوشترى هم او را نمى‏‌شناخت، زیرا که:

مرحوم حاج سیّد على شوشترى در شوشتر بود و عالم مبسوط الید آنجا بود. وقتى مرافعه‌‏‌اى درباره ملکى وقفى به میان آمد، عدّه‏‌‌اى مدّعى بودند که این ملک وقف نیست، و وقف‏‌‌نامچه را در صندوقچه‏‌‌اى نهادند و در جاى مخصوصى دفن کردند، و آنهائى که مدّعى وقف بودند هیچ مدرکى در دست نداشتند، خلاصه چند روز مرحوم شوشترى در حکم این واقعه حیران بود و طرفین دعوى هم مصرّ بودند و هر روز آمد و رفت مى‌‏کردند و از مرحوم شوشترى حکم مى‌‏‌خواستند، مرحوم شوشترى در همین گیر و دار بود که روزى مردى بسویش رفته، در زد کسى دم در آمد و پرسید کیستى؟ آن مرد گفت به آقا بگو مردى به نام ملاقلى جولا مى‌‏‌خواهد شما را ببیند، وارد خانه شد و در نزد مرحوم شوشترى رفت و گفت آقا من آمدم به شما بگویم که باید از اینجا سفر کنى و به نجف بروى و در همانجا اقامت کنى. بدان که وقف‌‏نامچه این ملک در فلان مکان دفن است و ملک وقف است.

مرحوم شوشترى هم ملاقلى جولا را نمى‌‏‌شناخت. خلاصه دستور داد آن موضع را کندند و وقف‏‌نامچه را بدر آوردند، و پس از این واقعه از قضا و مرافعه دست کشید و شوشتر را ترک گفت و در نجف اقامت نمود و در آنجا به درس فقه مرحوم شیخ مرتضى انصارى رحمه اللّه مى‌‏‌رفت و مرحوم شیخ هم به درس اخلاق او حاضر مى‌‏شد، تا اینکه مرحوم آخوند ملا حسینقلى همدانى دنبال حقیقت را گرفت و هادى مى‏‌‌طلبید، از همدان درآمد چندى در نزد عالمى بسر برده از او چیزى نیافت، به سوى نجف رخت بربست، در محضر مرحوم شوشترى و انصارى حاضر شد و از هر دو کمال استفاضه نمود.

چون شیخ انصارى از دنیا رحلت کرد آخوند همدانى در پى نوشتن مطالب اصولیه و فقهیه مرحوم شیخ انصارى شد، مرحوم شوشترى او را منع کرد و گفت این کار تو نیست، دیگران هستند این کار را بکنند، شما باید مستعدّین را دریابید، پس مرحوم آخوند ملا حسینقلى رحمه اللّه در پى تربیت قابلین شد به طورى که بعضى را از صبح تا طلوع آفتاب و عدّه‌‏اى را از طلوع آفتاب تا مقدارى از برآمدن روز و هکذا حتّى بعضى را در سر شب و بعضى را در آخر شب تا اینکه توانست سیصد نفر را به طورى تربیت کند که هر یک از اولیاء اللّه شدند، از آن جمله هست:

مرحوم شیخ محمّد بهارى، مرحوم سیّد احمد کربلائى، مرحوم میرزا جواد ملکى تبریزى، مرحوم شیخ على زاهد قمى، مرحوم سیّد عبد الغفار مازندرانى.

این بود قسمتى از افادات استاد الهى طباطبائى در آن روز شیخان قم درباره سلسله مشایخ سیر و سلوکشان.»

با توجه به این مطالب، این سلسله، به طور اختصار، چنین است:

سید علی شوشتری > آخوند ملا حسینقلی همدانی > میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، شیخ محمد بهاری همدانی، شیخ علی زاهد قمی، سید احمد کربلایی > میرزا علی آقا قاضی > شاگردان علامه قاضی مانند آیت الله الهی طباطبایی، علامه طباطبایی > شاگردان عرفانی علامه طباطبایی که بزرگان این زمان بودند و هستند > شاگردان شاگردان.

نقل علامه طهرانی درباره سید علی شوشتری

علامه طهرانی در کتاب مهر تابان می‌نویسد: جناب مستطاب شیخ الفضلاءِ العظام آیة الله آقاى حاج میرزا هاشم آملى أدام اللهُ أیّامَه از استاد خود مرحوم آیة الله آقا شیخ ضیاء الدّین عراقى رحمة الله علیه از استادش مرحوم آیة الله آخوند ملّا محمّد کاظم خراسانى رحمة الله علیه نقل کردند که او مى‌‏فرمود: ما چون به درس شیخ مى‏‌رفتیم، در بین حضّار سیّدى بود بسیار موقّر و ساکت که در گوشه‌‌‏اى مى‌‏نشست و با آنکه بسیارى از شاگردان شیخ در بین بحث سخن مى‌‏گفتند، او هیچ نمى‌‏گفت و ما چنین مى‌‏پنداشتیم که او مرد بصیر و بافهمى نیست و فقط براى عظمت درس شیخ حاضر مى‌‏شود و لذا هیچ تکلّم نمى‌‏کند؛ لیکن پس از رحلت شیخ، چون او بجاى شیخ درس را شروع کرد و از همانجا ادامه داد و ما در محضرش حاضر شدیم، دیدیم عجیب دریاى موّاجى است در تحقیق و تدقیق و سعه اطّلاع و قدرت فکر و دقّت نظر!

مرجعیت‏ شیخ انصاری

شیخ انصاری در نجف کرسى استادى داشت تا اینکه در سال 1266 هجرى قمرى، از طرف شیخ محمد حسن نجفی، صاحب جواهر به مرجعیت عامه رسید. صاحب جواهر در بستر مرگ دست شیخ را گرفت و گفت: این مرد بعد از من مرجع شما خواهد بود.

ماجرای جالب پرهیز و فرار از مرجعیت دینی

شیخ با سعید العلماء مازندرانى در کربلا هم‏درس بود و او را بر خود ترجیح مى‏داد. به این سبب بعد از وفات صاحب جواهر از فتوا دادن خوددارى نموده، نامه‏‌‌اى به این مضمون به ایشان نوشت:

«هنگامى که شما در کربلا بودید و با هم از محضر شریف العلماء استفاده مى‏نمودیم، فهم تو از من بیشتر بود، حال سزاوار است به نجف آمده و این امر مهم را متکفل شوى.»

و سعید العلماء در جواب نوشت: «آرى، لکن شما در این مدت در آنجا مشغول به تدریس و مباحثه بودید و من در اینجا گرفتار امور مردم هستم و شما در این امر از من سزاوارتر هستى.»

شیخ انصاری پس از رسیدن این نامه به حرم مطهر حضرت على علیه‌‌السلام مشرف شد و از حضرت خواست که وى را در این امر مهم یارى فرماید.

از سال 1266 هجرى قمرى تا هنگام وفات شیخ، یعنى 15 سال تمام، ریاست حوزه علمیّه نجف اشرف در دست با کفایت او بود و عامه شیعیان جهان از وى تقلید مى‏‌کردند.

مقام علمى شیخ مرتضی انصاری‏

شیخ انصاری، یکی از بزرگان علماى امامیه و اکمل فقهاى شیعه، و بى‏گمان یکى از نوابغ بزرگ اسلام است. بسیارى از اندیشمندان و فقهاى بزرگ او را «خاتم الفقهاء و المجتهدین» لقب داده‌‏اند.

شیخ انصاری در عصرى زندگى و زعامت نمود که در حوزه‏هاى علمیّه، علماى بزرگى چونان ستارگان فروزان مى‏‌درخشیدند، با این همه او توانست در عالَم علم و دانش به مرتبه‏اى نایل آید که ماه مجلس شود و زبانزد خاص و عام شود.

شیخ، پیشواى مذهبى 40 میلیون شیعه در آن روز بود و وجوهات فراوانى دریافت مى‏‌کرد با این همه، همانند مستمندان زندگى مى‏کرد که شرحش می‌آید.

شاگردان شیخ انصاری ‏

در جلسه درس شیخ انصاری، قریب پانصد نفر حاضر مى‏شد. معروف است هر کس در محضر درس شیخ حاضر شد مجتهدى مسلم و عالمى نامدار گردید و این هم یکى از امتیازاتى است که شیخ به علماى پیشین داشته و از جمله مزایایى است که از بین علماى اسلام منحصرا به شیخ اختصاص یافته است.

شاگردان شیخ بین دانشمندان شیعه و حتى دانشمندان همه فرقه‏هاى اسلام داراى مقامى بس ارجمند بودند. در فضیلت اینان همین بس که درباره هر کدام از آنها در مقام تعریف و توصیف مى‏گویند: او از شاگردان شیخ بود و با دارا بودن این مقام، بر سایر علماى هم سطح ترجیح و برترى داده مى‌‏شود.

یکى از شاگردان شیخ، سید جمال الدین اسد آبادى است که چهار سال از محضر شیخ استفاده برد (بین سالهاى 1266- 1270 هجرى قمرى) و تحصیلات خود را در حضور شیخ به پایان رسانید.

تمام مخارج سید در این چهار سال به عهده شیخ بود و شیخ به او لطف و محبت فراوان نشان مى‏داد. سید جمال، در سال 1270 هجرى قمرى به دستور شیخ به هندوستان رفت.

از دیگر شاگردان برجسته شیخ مى‏توان به میرزاى شیرازى، رهبر مذهبى جنبش تنباکو اشاره نمود.

از دیگر شاگردان شیخ، می‌توان به آخوند خراسانی و آخوند ملا حسینقلی همدانی اشاره کرد.

در کتاب زندگانى و شخصیت شیخ انصارى که توسط کنگره جهانى بزرگداشت دویستمین سالگرد تولد شیخ انصارى (ره) انتشار یافته است نام 316 نفر را ذکر کرده که بعضى از مشاهیر از شاگردان شیخ به شرح ذیل آمده است:

1. شیخ ابراهیم آل صادق (1221 - 1284 یا 1288 ق )

2. سید محمد ابراهیم بهبهانى (- 1300 ق )

3. شیخ ابراهیم خوئینى (- 1300 ق )

4. میرزا محمد حسن شیرازى (1230 - 1355 ق )

5. حاج میرزا ابراهیم خوئى (1247 - 1325 ق )

6. آخوند خراسانى (1329 ق)

7. میرزا ابراهیم علوى سبزوارى (1316 ق )

8. سید جمال الدین اسد آبادى (1254 - 1314 ق )

9. شیخ ابراهیم قفطان (- 1279 ق )

10. میرزا حبیب الله رشتى (1234 - 1312 ق )

11. شیخ مولا ابراهیم قمى (- 1308 ق )

12. ملا حسینقلى همدانى (1239 - 1311 ق) شاگرد بزرگ سید علی شوشتری که بحثش گذشت.

13. سید ابو تراب قزوینى (معروف به سکاکى ) (-1303 ق )

14. میرزا محمد آشتیانى (1248 - 1319 ق )

15. سید میرزا ابوالحسن رضوى (1311 ق )

16. سید میرزا ابوالحسن سبزوارى (-1313 ق )

17. شیخ ابوالقاسم انصارى دزفولى (-1280 ق )

18. سید ابوالقاسم خوانسارى (1280 ق )

تألیفات‏ شیخ انصاری

آثار قلمى فراوانى از شیخ مرتضى انصارى بر جاى مانده که در اینجا به برخى از آنها اشاره مى‏‌کنیم:

1- کتاب مکاسب، که از متون درسى مهم حوزه‏‌‌هاى علمیّه است.

2- کتاب رسائل، این کتاب نیز از متون درسى مهم حوزه‏‌هاى علمیّه است.

3- رساله‏‌‌اى در طهارت‏

4- رساله‌‏اى در تیمم‏

5- رساله‏‌‌اى در برائت‏

6- رساله‏‌‌اى در ترجیح‏

7- رساله‏‌اى در خمس‏

8- رساله‏‌اى در زکات‏

9- رساله‏‌اى در صلوة

10- رساله‌‏اى در تقلید و ...

کرامات شیخ‏ انصاری

کرامت‏هاى فراوانى درباره شیخ انصاری، نقل شده است.

کرامت اول / خواندن حمد توسط امام علی (ع) در گوش شیخ انصاری

یکى از شاگردان شیخ انصاری مى‌‏گوید: چون از مقدمات علوم و سطوح فارغ التحصیل گشتم، براى تکمیل تحصیلات به نجف اشرف رفتم و به مجلس درس شیخ انصاری درآمدم، ولى از مطالب و تقریراتش هیچ نفهمیدم. خیلى به این حالت متأثر شدم تا جایى که داشتم نا امید مى‏‌شدم.

بالاخره به حضرت امیر علیه‌السلام متوسل گشتم. شبى در خواب خدمت آن حضرت رسیدم و آن بزرگوار در گوشم «بسم الله الرحمن الرحیم» را قرائت نمود.

صبح چون در مجلس درس حاضر شدم درس را مى‏فهمیدم. کم کم جلو رفتم و پس از چند روز به جایى رسیدم که در آن مجلس صحبت مى‏‌کردم.

روزى از زیر منبر درس با شیخ بسیار صحبت کردم و اشکال گرفتم.

آن روز پس از ختم درس، شیخ آهسته در گوش من فرمود: آن کسى که «بسم الله» را در گوش تو خوانده است تا «و لا الضالین» را در گوش من خوانده. این بگفت و برفت.

من از این قضیه بسیار تعجب کردم و فهمیدم که شیخ داراى کرامت است زیرا تا آن وقت به کسى این مطلب را نگفته بودم.

کرامت دوم/ دیدن شیر درنده در منزل شیخ انصاری

در زمان شیخ انصاری، روزى شخصى از تنگى معاش براى دوستش سخن راند و گفت: اگر همراهى با من کنى در این باب فکر و تدبیرى اندیشیده‌‌ام.

گفت: بگو اگر اصلاح باشد تو را یارى کنم. گفت: در این روزها پول زیادى نزد شیخ مرتضى آورده‌‌اند. ما شبانه به خانه او رفته و آنها را آورده بین خود تقسیم کنیم.

من چون این بشنیدم او را منع کردم ولى سودى نبخشید. بالاخره با اصرار بسیار مرا با خود موافق نمود به این شرط که در بیرون منزل بایستم تا او برود و بیاید که من مباشر عملى نباشم.

چون پاسى از شب رفت به سراغ من آمد و به طرف منزل شیخ انصاری روانه شدیم و با تدبیرى وارد دهلیز بیرونى شدیم ولى من جلوتر نرفتم، دوستم از پله‌‌هاى بیرونى بالا رفت تا از پشت بام بیرونى به بام اندرونى درآید و از آنجا وارد خانه شده و دست به سرقت بزند.

مدتى نگذشته بود که با حالتى پریشان و شگفت‌آور نزد من آمد، سبب را پرسیدم گفت: چیزى را مشاهده کردم که تا خودت نبینى تصدیق من نخواهى کرد. گفتم مگر چه دیدى؟

گفت: از پله‌‌ها که بالا رفتم سایه‌‌اى در مهتابى بیرونى به نظرم آمد، وقتى از دیوار بیرونى بالا رفتم که خود را به پشت بام اندرونى برسانم ناگهان دیدم شیرى مهیب بر کنار بام اندرونى ایستاده و آماده حمله به من بود و هر چه بالاتر رفتم خشم شیر زیادتر می‌‌شد، قدرى تامل نمودم تا شاید علاجى پیدا کنم، ولى ممکن نشد، برگشتم.

به او گفتم: شاید ترسیده‌‌اى!

گفت: تا نبینى باور نکنى از پله‌‌ها بالا برو و نگاه کن، از پله‌ها بالا رفتم نزدیک بام اندرونى شیرى عجیب دیدم که از ترسش بدنم به لرزه درآمد. شیر نعره‌‌اى کشید. چون این خرق عادت را دیدیم، آن را از کرامات آن مرد بزرگ شیخ انصارى دانستیم و نادم و پشیمان برگشتیم.

زهد و تقوای شیخ انصاری

شهید مطهری می‌نویسد: شیخ در منتها درجه زهد زندگى مى‌‌‏کرده و واقعا این مرد از عجایب روزگار بوده است. اولا در همان رشته خودش که فقه و اصول است، محقق فوق‏‌العاده‏اى است؛ یعنى نظیر بوعلى سینا که در عصر و زمان خودش در طب و فلسفه نسبت به دیگران برترى داشته است، او هم نسبت به عصر خودش همین طور است.

در منتهاى پاکى و زهد و تقوا هم زندگى کرده، که وقتى مُرد تمام هستى و زندگى و دارایى او را که سنجیدند، هفده تومان بیشتر نشد. زندگى او تاریخچه‏‌هاى عجیبى دارد و بسیار مرد عاقل فهمیده باهوشى بوده است.

شیخ هرگز در وجوهات تصرف نمى‌‏کرده است. دخترش که به مکتب مى‏رفت (پسر نداشت، دوتا دختر داشت و این« سبط»‌‌ها از اولاد او هستند) خیلى گریه کرد و گفت: در مکتب بچه‌‏هاى دیگران وضع بهترى دارند و من غذا و لباسهایم خوب نیست.

شیخ خیلى متأثر شد. زنش گفت: آخر این همه سختى دادن که درست نیست، چرا اینقدر به ما سختى مى‌‏دهى؟!

شیخ گریه کرد و گفت: من دلم مى‌‏سوزد و نمى‏‌خواهم این طور باشد، ولى مى‌‏دانى این وجوهات چیست؟ (زنش داشت عمامه شیخ را مى‌‏شست) مَثَل این وجوهات براى ما که مى‌‏خوریم، مَثَل آبهاى این تشت است؛ یک آدم اگر خیلى تشنه باشد و از تشنگى بخواهد بمیرد، اگر بخواهد براى رفع تشنگى از این آبها بخورد چقدر مى‏‌خورد؟ همین قدر مى‌‏خورد که نمیرد. ما که از خودمان چیزى نداریم. اگر من از خودم دارایى داشتم حساب دیگرى بود، اما من از مال عموم زندگى مى‏‌کنم (آن وقت هم وضع عموم خیلى بد بوده است) و ناچارم این طور باشم.

خواب شیطان و زنجیری که برای شیخ انصاری بافته بود

در زمان شیخ انصارى، شخصى در خواب شیطان را دید که تعداد زیادى افسار همراه خودش دارد ولى این افسارها مختلف است؛ بعضى از افسارها خیلى شل است، طناب بسیار ضعیفى را به صورت افسار درآورده است، بعضى از آنها چرمى است و بعضى به صورت زنجیر، زنجیرهاى مختلفى که بعضى از آنها خیلى کلفت است. در میان اینها یک زنجیر خیلى کلفت و قوى‏ بود که خیلى‏جالب بود.

از شیطان پرسید: اینها چیست؟ گفت: اینها افسارهایى است که به سر بنى‏آدم مى‌‏زنم و آنها را به طرف گناه مى‏‌کشانم.

گفت: آن زنجیر کلفت براى کیست؟ گفت: این براى یک آدم خیلى گردن کلفتى است. گفت: چه کسى؟ گفت: شیخ انصارى؛ اتفاقا دیشب زدم به سرش و چند قدم آوردم، ولى زد و آن را پاره کرد. بعد آن شخص گفت: حالا افسار ماها کجاست؟

شیطان گفت: شما که افسار نمى‌‏خواهید، شما دنبال من هستید! این افسار مال آنهایى است که دنبال من نمى‌‏آیند.

آن شخص صبح آمد خواب را براى شیخ انصارى نقل کرد. مثل اینکه شبى بوده که شیخ خیلى اضطرار پیدا مى‏‌کند و از پولى که بابت سهم امام بوده و فردا بایستى تقسیم مى‌‏کرده است، به عنوان قرض چیزى بر مى‏دارد. مى‏آید تا دمِ در، ولى پشیمان مى‌‏شود و بر مى‌‏گردد مى‌‏گذارد سر جایش.

شیطان که گفته بود زنجیر را زدم به سرش و او را چند قدم آوردم ولى پاره کرد و رفت، قضیه این بوده است‏.

همچنین شهید مطهری می‌نویسد: بیاییم جلوتر، برویم سراغ شیخ انصارى‏ها. مى‏‌بینیم مردى که مى‏شود مرجع کُلّ فى الکلّ شیعه، آن روزى که مى‌‏میرد با آن ساعتى که به صورت یک طلبه فقیر دزفولى به نجف رفته هیچ فرق نکرده است.

وقتى که مى‏‌روند خانه‏‌اش را نگاه مى‏‌کنند مى‌‏بینند مثل فقیرترین مردم زندگى مى‏کند. یک نفر به او مى‌‏گوید آقا تو خیلى هنر مى‌‏کنى، اینهمه وجوه به دست تو مى‌‏آید هیچ دست به آن نمى‌‏زنى.

مى‏‌گوید چه هنرى کرده‏‌ام؟ مى‏‌گویند هنر از این بالاتر! مى‌‏گوید: حداکثر کار من کار خرکچیهاى کاشان است که مى‌‏روند تا اصفهان و بر مى‏‌گردند. آیا خرکچیهاى کاشان که پول به آنها مى‌‏دهند که بروید از اصفهان کالا بخرید بیایید کاشان، هیچ وقت شما دیده‏‌اید که به پول مردم خیانت کنند؟

من یک امینم، حق ندارم [در مال مردم دست ببرم‏]. این مسأله مهمى نیست که خیلى به نظرتان مهم آمده.

آنچنان مقام مرجعیت یک ذره نمى‌‏تواند روح این مرد بزرگ را تحت تسخیر خودش قرار بدهد.

همچنین استاد مطهری می‌‌نویسد: مى‌‏دانیم که شیخ انصارى، شوشترى بوده است. مردى است که در علم و تقوا نابغه روزگار است. هنوز علما و فقها به فهم دقایق کلام این مرد افتخار مى‏‌کنند. مى‏‌گویند وقتى چیزى از او مى‌‏پرسیدند، اگر نمى‏دانست تعمد داشت بگوید نمى‏‌دانم، مى‌‏گفت:

ندانُم ندانُم ندانُم. این را مى‌‏گفت که شاگردها یاد بگیرند که اگر چیزى را نمى‌‏دانند ننگشان نشود، بگویند نمى‌‏دانم.

وفات‏ شیخ اعظم

شیخ انصارى در شب 18 جمادى الثانى سال‏1281 هجرى قمرى، در نجف اشرف دار فانى را وداع گفت و پس از 67 سال زندگى پر بار، روح بلندش به عالم ملکوت پرواز نمود.

پیکر آن مرجع بى‏مثال و عالم نامدار، با حضور خیل بی‌شمار علما و شیعیان با عظمت خاصى تشییع شد و در باب قبله صحن مطهر مولاى متقیان حضرت على علیه‌السلام در نجف اشرف به خاک سپرده شد.

علامه طهرانی در کتاب مهر تابان می‌نویسد: «مرحوم شیخ أنصارى رحمة الله علیه وصیّت کرده بود که بر جنازه او مرحوم آقا سیّد علىّ شوشترى نماز بخواند و لذا بعد از رحلت شیخ، مرحوم شوشترى بر او نماز گزارد. و مرحوم شوشترى در مسند تدریس شیخ نشست و از همان جائى که شیخ درس مى‏گفت، درس را ادامه داد و شش ماه تدریس کرد و سپس رحلت نمود.»

نکته جالب توجه در وصیت شیخ انصاری این است که با وجود فقهای بزرگ آن زمان، ایشان وصیت کرد که نمازش را یک عارف، بخواند.


حضرت زینب(س) محضر ۷ معصوم را درک کرد

استاد حوزه و دانشگاه، حضرت زینب(س) را «تالی‌تلو» ائمه معصومین دانست و گفت: زینب کبری(س) ویژگی‌های فوق‌العاده‌ای بعد از ۱۴ معصوم دارد و محضر ۷ معصوم را درک کرده است.

حضرت,زینب,است,که,می,ای,علی,معصوم,فرمودند,واحد

حجت‌الاسلام حبیب‌الله فرحزاد، استاد حوزه و دانشگاه  به مناسبت فرارسیدن سالروز وفات حضرت زینب(س) اظهار داشت: حضرت زینب کبری(س) ویژگی‌های فوق‌العاده‌ای بعد از 14 معصوم دارند. در واقع، می‌توان ادعا کرد شخصیت‌هایی مانند حضرت ابوالفضل(ع)، علی‌اکبر(ع) و حضرت زینب(س) تالی‌تلو امامان معصوم(ع) هستند.

وی با بیان اینکه حضرت زینب(س) در دامان هفت معصوم رشد و پرورش پیدا کرده است، اظهار داشت: این بانوی بزرگوار، خدمت جدشان پیغمبر خدا(ص)، پدر و مادر گرامی‌شان حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) بودند و چون ظرفیت‌ فوق‌العاده‌ای داشتند توانستند محضر ائمه اطهار علیهم‌السلام را تا امام باقر(ع) درک کند.

این محقق و پژوهشگر علوم دینی تصریح کرد: امام سجاد(ع) وقتی که بر در دروازه شهر کوفه رسیدند بیانی نورانی درباره حضرت زینب(س) دارند و می‌فرمایند: «انتِ عالمة غیر معلمة و فهمة غیر مفهمة»؛ شما بانوی بزرگواری هستید که علم را از سرچشمه علم، بدون تعلیم و تعلم و از خدای متعال گرفته‌ای و خانم فهمیده‌ای هستی که بدون اینکه به شما تفهیم کنند و استاد و مدرس داشته باشید، علم به شما تفهیم شده است و این موضوع بیانگر علم لدنی و الهی حضرت زینب(س) است.

وی با اشاره به مقام توحیدی و عرفانی زینب کبری(س) عنوان کرد: در حالات حضرت زینب(س) نقل شده است: زمانی که ایشان در دوران طفولیت در دامان علی(ع) بودند و حضرت می‌خواستند اعداد را به زینب(س) آموزش دهند، فرمودند: فرزندم بگو یک، زینب فرمودند: واحد، حضرت امیر(ع) فرمودند: بگو دو (اثنان)، اما حضرت زینب(س) باز گفتند: واحد، و همین طور چندین مرتبه حضرت علی(ع) اعداد را شمردند تا زینب(س) آنها را تکرار کند که حضرت زینب(س) فقط می‌فرمودند: واحد!

حجت‌الاسلام فرحزاد ادامه داد: وقتی حضرت امیرالمؤمنین(ع) علت این کار را از حضرت زینب(س) جویا شد، حضرت فرمودند: منظور من از واحد، خداوند است و من خدای واحد و یکتا را نام می‌برم و چیزی بعد از ایشان قرار نمی‌دهم. بنابراین از این بیان نورانی حضرت زینب(س) مشخص می‌شود که حتی از شمارش اعداد نیز به خدای متعال توجه پیدا می‌کند و همین موضوع باعث شد تا امام علی(ع) او را در آغوش کشیده و بفرمایند: «فداکِ ابوک» پدرت به فدایت!

وی گفت: همچنین تعبیری که برای نام حضرت زینب(س) آمده این است که نام ایشان همانند نام دو برادر بزرگوارش از جانب خداوند متعال و از سوی آسمان آمده است. زینب(س) شخصیتی است که کنار خورشید درخشان و تابانی مانند حضرت امیر(ع) توانست جلوه‌گری کند و فرزند پدری همانند علی(ع) باشد.

این استاد حوزه و دانشگاه خاطرنشان کرد: بنا به گفته بعضی از بزرگان، حضرت زینب(س) شریک انقلاب امام حسین(ع) است از این رو اگر حضرت زینب(س) نبود انقلاب عاشورا و کربلا به ثمر نمی‌رسید و زحمات این بانوی بزرگوار بود که کربلا را به ثمر رساند.

کارشناس برنامه تلویزیونی سمت خدا افزود: حضرت زینب(س) الگو و اسوه‌ای برای تمام عالم است و درس صبر و استقامت و ایستادگی و و فداکاری را به همگان می‌آموزد.

ملاک برتری انسان بر جن چیست

مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم در یادداشتی ملاک برتری انسان بر سایر مخلوقات از جمله جن را بررسی کرد.

خبرگزاری فارس: ملاک برتری انسان بر جن چیست

برخی می‌گویند برتری  انسان بر سایر مخلوقات به خاطر این است که انسان با اختیار خود خوب و بد را انجام می‌‏دهد؛ اگر ملاک این است، پس جن هم این‌گونه است؛ چون جنیان هم کافر  و مؤمن دارند. پس ملاک برتری انسان بر جن چیست؟!

مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم یادداشتی در پاسخ به این سوال در اختیار خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس قرار داده است.


قرآن کریم آفرینش انسان را از خاک و آفرینش جن را از آتش و قبل از انسان می‏داند (الرحمن/14-15، حجر/27) در برخی آیات قرآن، جن و انس به طور مشترک، مورد خطاب قرار گرفته‏اند و هدف از آفرینش آن‌ها پرستش خدا معرفی شده است. (الذاریات/56، الرحمن/33)

بر خلاف آنچه مشهور در میان مردم است که آن‌ها را «از ما بهتران» می‏دانند، انسان از آن‌ها برتر است به دلیل اینکه تمام پیامبران الهی از انسان‌ها برگزیده شده‏اند و گروهی از آن‌ها به پیامبر اسلام، که از نوع بشر است، ایمان آوردند و از او تبعیت کردند و واجب شدن سجده در برابر آدم بر شیطان، که بنا بر تصریح قرآن از طایفه جن بود (کهف/50) دلیل بر فضیلت نوع انسان بر جن می‏باشد. (آیت‌الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج24، ص155)

ملاک برتری انسان چیست؟

آنچه از قرآن فهمیده می‏شود، چند امر است:

1-علم انسان به اسماء و حقایق جهان هستی و استعداد شگرف او در علم و عمل و قرب الهی؛

قرآن می‏فرماید: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونی‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ؛ سپس علم اسماء [علم اسرار آفرینش و نامگذارى موجودات‏] را همگى به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: (اگر راست مى‏گویید، اسامى اینها را به من خبر دهید!)» (بقره/31)

تعلیم در این مورد جنبه تکوینی داشته است؛ یعنی خداوند این آگاهی را در نهاد و سرشت آدم قرار داد، و به این واسطه فضیلت نوع انسان بر دیگر موجودات اثبات شد. تعلیم این حقایق، به انسان و استعداد او در فراگیری آن‌ها، مخصوص حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السلام نیست، بلکه علم و دانش در نوع انسان، به ودیعه گذارده شده و همواره به تدریج، آثارش در نسل او ظاهر می‏شود و چنانچه فرزندان آدم در راه هدایت گام بردارند، می‏توانند آن علم را از مرتبه قوه به فعلیّت، برسانند (ترجمه تفسیر المیزان، ج1، ص147، مرکز فرهنگی رجاء)

2- دمیده شدن روح الهی در انسان

قرآن به صراحت می‏فرماید: خداوند از روح خود در کالبد آدم و فرزندان او دمیده است (حجر/29 و الم سجده/7-8) این روح الهی با استعداد فوق‌العاده‌ای که در آن نهفته است، می‏تواند تجلیگاه انوار الهی و عظمت بخش انسان باشد.

آیه 7 - 8 سوره سجده این بعد معنوی را در همه فرزندان آدم موجود می‏داند.

3-خلیفة الله بودن نوع انسان

منظور نمایندگی خدا در زمین است، زیرا سؤالی که بعد از این فرشتگان می‏کنند و می‏گویند: نسل آدم ممکن است فساد و خونریزی نمایند و نمایندگی خدا در زمین با این کارها نمی‏سازد، متناسب با همین معنا است (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج1، ص172)

حضرت امام صادق (ع) می‏فرمایند: فرشتگان بعد از آگاهی از مقام آدم، دانستند که او و فرزندانش سزاوارترند که خلفای الهی در زمین و حجت‏های او بر خلق باشند (همان، ص173 نقل روایت از معانی الاخبار)

مرحوم علامه طباطبائی می‏فرمایند: خلافت انسان در زمین منحصر به حضرت آدم (ع) نیست، فرزندان او هم در این امر شریکند (المیزان، ج1، ص116، چاپ مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان)

این امتیازات درباره انسان و مخصوص اوست و نشان می‏دهد که مقام انسان والاتر از مقام جن است. تحقیقاً این برتری موجب پیشرفت او از نظر معلومات و مفاهیم ذهنی و معنوی و نیز از نظر پیشرفت و ترقی اجتماعی و صنعتی شده است. در حالی که ملائکه و جن همان‌طور که آفریده شده‏اند و در محدوده اختیاری که دارند، زندگی می‏کنند.

جهت مطالعه بیشتر:

تفسیر نمونه ج25، به تفسیر سروه جن مراجعه بفرمایید.


پیشینه تاریخی اعتکاف/ وقتی 3 قدم تا پرواز باقی است

«ایام البیض» دارای پیشینه‌ای به قدمت تمام ادیان الهی و آسمانی است. علامه مجلسی در بحارالانوار از اعتکاف حضرت سلیمان(ع) خبر داده است و علامه طباطبایی(ره) نیز در تفسیر المیزان،‌ حضرت مریم(س) را یکی از معتکفان معرفی می‌کند.

خبرگزاری فارس: پیشینه تاریخی اعتکاف/ وقتی 3 قدم تا پرواز باقی است

درباره ایام البیض گفته شده است که «ایام» جمع یوم به معنای روز و «بیض» جمع «ابیض» به معنای سفید و درخشان است که به روزهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم هر ماه قمری گفته می‌شود، هر چند که به عقیده مسلمانان ایام البیض ماه‌های رجب،‌ شعبان و رمضان دارای فضیلت بیشتر است و در شریعت و فقه اسلام بر اعتکاف سه روز در مسجد جامع برای عبادت خدا و تهذیب نفس اطلاق می‌شود.

 

 

*رابطه حضرت آدم(ع) با ایام البیض

ابن مسعود درباره چرایی نامیده شدن این روزها با نام «ایام البیض» چنین نقل می‌کند:

از پیامبر اکرم (ص) شنیدم که فرمود: هنگامی که جناب آدم(ع) عصیان پروردگارش را کرد، منادی از عرش ندا داد، ای آدم از جوار رحمت من بیرون شو، زیرا کسی که عصیان مرا کند در جوار من نیست، حضرت آدم و فرشتگان گریستند، سپس خداوند جبرئیل را نزد حضرت آدم فرستاد، جبرئیل حضرت آدم را در حالی که رنگ او از نورانیت بهشتی به تیرگی تغییر کرده بود به زمین فرود آورد و ملائکه با دیدن این وضعیت فریاد برآوردند: پروردگارا، خلقی آفریدی و از روح برگزیده خود در او دمیدی و ملائکه را به سجده او درآوردی و به یک گناه سفیدی او را به سیاهی مبدل کردی، پس منادی از آسمان ندا کرد که امروز را برای خداوند روزه بگیر و آن روز سیزدهم ماه بود و چون آدم آن روز را روزه گرفت و قسمتی از تیرگی حضرت آدم(ع) برطرف شد تا اینکه در انتهای این سه روز به حالت اول خود برگشت به این دلیل این ایام را «ایام البیض» نامیده شد.

 

 

 

*اعتکافی به وسعت تاریخ

درباره قدمت و دیرینه ایام البیض در ادیان دیگر، خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «وعَهِدْنا إِلى‏ إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُود»، و ما به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که خانه مرا برای طواف‌کنندگان و معتکفان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان از هرگونه آلودگی تطهیر کنند.

علامه طباطبایی(ره) در تفسیر المیزان می‌نویسد: زمانی که حضرت مریم(س) به افتخار ملاقات به فرشته الهی نایل آمد، از مردم فاصله گرفت، هدف از دوری کردن از مردم روی آوردن به سنت اعتکاف بوده است.

علامه مجلسی در بحارالانوار از اعتکاف حضرت سلیمان(ع) در بیت المقدس روایت کرده است و علامه حلی(ره) نیز در کتاب تذکره الفقها به مشروعیت این ایام در ادیان پیش تصریح کرده است که «ایام البیض» دارای پیشینه‌ای به قدمت تمام ادیان الهی و آسمانی است.

 

 

*بشارتی که پیامبر(ص) به معتکفان ماه رجب داد

درباره اهمیت ایام البیض ماه رجب حضرت رسول اکرم(ص) می‌‌فرماید: هر کس سه روز از وسط ماه رجب (سیزدهم تا پانزدهم) را روزه بدارد و در شب‌هایش به نماز شب قیام کند، از دنیا رحلت نمی‌کند مگر با توبه نصوح و امام صادق(ع) فرمود: هر کس ایام ‌البیض ماه رجب را روزه بگیرد، خداوند متعال به ازای هر روز، ثواب روزه‌داری و شب‌زنده‌داری یک سال را برای او می‌نویسد و او روز قیامت در جایگاه ایمن‌ شدگان از آتش دوزخ خواهد ایستاد.

از عمده ترین اعمال ایام‌البیض اعمال ام داوود است که برای برآمدن حاجات و برطرف شدن گرفتاری‌ها و دفع ظلم ظالمان مؤثر است، با این وجود برای این روزها اعمالی ذکر شده است که در ادامه می‌آید:

 

 

 

* اعمال شب 15رجب

شب نیمه ماه رجب، شب شریفى است و در آن انجام چند عمل ذکر شده است:

- غسل

- احیای آن شب به عبادت.

- زیارت امام حسین(ع)، اگر از نزدیک میسر نشد از دور زیارت شود.

- شش رکعت نماز که در شب سیزدهم ذکر شد.

- اقامه 30 رکعت نماز که در هر رکعت «حمد» و ده مرتبه سوره «توحید» قرائت شود، این نماز را سید بن طاووس از حضرت رسول اکرم(ص) نقل کرده است که فضیلت بسیار دارد.

-12 رکعت نماز که هر 2 رکعت به یک سلام ختم می‌شود که در هر رکعت هر یک از سوره‌های «حمد»، «توحید»، «فلق»، «ناس»، «آیة الکرسى» و «قدر» 4 مرتبه قرائت شود و بعد از سلام چهار مرتبه گفته شود: «اَللهُ اَللهُ رَبّى لا اُشْرِکُ بِهِ شَیْئا وَلا اَتَّخِذُ مِنْ دُونِه وَلِیّا» و پس از اتمام نماز، اقامه کننده آن، هر حاجتی که دارد را از خداوند متعال درخواست کند، این نماز را سیّد بن طاووس از امام صادق(ع) روایت کرده است.

ولی شیخ در مصباح ذکر کرده که داود بن سرحان از حضرت صادق(ع) روایت کرده که ایشان فرمود:

در شب نیمه رجب 12 رکعت نماز اقامه کنید که در هر رکعت «حمد» و سوره یک بار تلاوت شود و پس از اتمام نماز، سوره‌های «حمد» و «معوذتین» (ناس و فلق) و سوره «اخلاص» و «آیة الکرسى» را 4 مرتبه تلاوت می‌کنید و سپس ذکر «سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللهُ وَاللهُ اَکْبَرُ»4 مرتبه گفته شود، پس از آن ذکر «اَللهُ اَللهُ رَبّى لا اُشْرِکُ بِهِ شَیْئا وَ ما شاَّءَ اللهُ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ» گفته شود.

 

 

 

*اعمال روز 15رجب

این روز، روز مبارکى است و برای آن روز انجام چند عمل توصیه شده است:

- غسل .

-زیارت حضرت امام حسین(ع)، از ابن ابى بصیر نقل شده است که گفت از امام رضا(ع) پرسیدم که در چه ماهی امام حسین(ع) را زیارت کنیم؟، حضرت فرمودند: در نیمه رجب و نیمه شعبان.

- اقامه 4 رکعت نماز که دو تا دو رکعتی خوانده شود و بعد از سلام دست خود را بلند کند و بگوید: «اَللّهُمَّ یا مُذِلَّ کُلِّ جَبّارٍ وَیا مُعِزَّ الْمُؤْمِنینَ اَنْتَ کَهْفى حینَ تُعْیینِى الْمَذاهِبُ وَاَنْتَ بارِئُ خَلْقى رَحْمَةً بى ...... اَسئَلُکَ بِعِزَّتِکَ الَّتِى اسْتَوَیْتَ بِها عَلى عَرْشِکَ فَخَلَقْتَ بِها جَمیعَ خَلْقِکَ فَهُمْ لَکَ مُذْعِنُونَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ»، روایت شده است که هر کسی که غمى دارد اگر این دعا را بخواند خداوند او را از اندوه و غم آسایش بخشد.

 

 

 

*اعمال امّ داود

-عمل امّ داود که عمده اعمال این روز است و براى برآمدن حاجات و برطرف شدن غصه‌ها و دفع ظلم ظالمان مؤثّر است و کیفیت آن بنا بر آنچه در مصباح شیخ است آن است که وقتی که فردی بخواهد این عمل را بجا آورد، روز سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم را روزه بگیرد. و در روز پانزدهم نزدیک ظهر غسل کند و وقت زوال ظهر، نماز ظهر و عصر را به جا آورد، در حالتی که رکوع و سجودشان را نیکو انجام دهد و در مکانی خلوت قرار بگیرد که چیزى او را مشغول نسازد و کسی با او سخن نگوید.

وقتی نماز به اتمام رسید رو به قبله بنشیند، و 100 مرتبه سوره «حمد»، 100 مرتبه سوره «اخلاص»، و 10 مرتبه «آیة الکرسى» را قرائت کند، سپس سوره‌های «انعام»، «بنى‌اسرائیل»، «کهف»، «لقمان»، «یس»، «صافّات»، «فصلت»، «شورا»، «دخان»، «فتح»، «واقعه»، «ملک»، «قلم»، «انشقاق» و تا آخر قرآن را قرائت کند و پس از اتمام در حالی که رو به قبله است دعای ذیل را نجوا کند.

«صَدَقَ اللهُ الْعَظیمُ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ ذُو الْجَلالِ وَالاِْکْرامِ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الْحَلیمُ الْکَریمُ الَّذى لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ الْبَصیرُ الْخَبیرُ شَهِدَ اللهُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ وَالْمَلاَّئِکَةُ وَ اُولوُا الْعِلْمِ قاَّئِماً بِالْقِسْطِ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ . وَ بَلَّغَتْ رُسُلُهُ الْکِرامُ وَ اَنَا عَلى ذلِکَ مِنَ الشّاهِدین ...... صَعْبٍ وَ تُسَهِّلَ لى کُلَّ عَسَیرٍ وَ تُخْرِسَ عَنّى کُلَّ ناطِقٍ بِشَرٍّ وَ تَکُفَّ عَنّى کُلَّ باغٍ وَ تَکْبِتَ عَنّى کُلَّ عَدُوٍّ لى وَ حاسِدٍ وَ تَمْنَعَ مِنّى کُلَّ ظالِمٍ وَ تَکْفِیَنى کُلَّ عاَّئِقٍ یَحُولُ بَیْنى وَ بَیْنَ حاجَتى وَ یُحاوِلُ اَنْ یُفَرِّقَ بَیْنى وَ بَیْنَ طاعَتِکَ وَ یُثَبِّطَنى عَنْ عِبادَتِکَ یا مَنْ اَلْجَمَ الْجِنَّ الْمُتَمَرِّدینَ وَ قَهَرَ عُتاةَ الشَّیاطینِ وَ اَذَلَّ رِقابَ الْمُتَجَبِّرینَ وَ رَدَّ کَیْدَ الْمُتَسَلِّطین عَنِ الْمُسْتَضْعَفینَ اَسئَلُکَ بِقُدْرَتِکَ عَلى ما تَشاَّءُ وَ تَسْهیلِکَ لِما تَشاَّءُ کَیْفَ تَشاَّءُ اَنْ تَجْعَلَ قَضاَّءَ حاجَتى فیما تَشاَّءُ ».

پس از نجوا کردن این دعا، فرد به سجده رود و دو طرف صورت خود را بر روی زمین و خاک بگذارد و بگوید: «اَللّهُمَّ لَکَ سَجَدْتُ وَ بِکَ امَنْتُ فَارْحَمْ ذُلّى وَفاقَتى وَاجْتِهادى وَ تَضَرُّعى وَ مَسْکَنَتى وَ فَقْرى اِلَیْکَ یا رَبِّ».

توصیه شده است که در سجده اشک ریخته شود، حتی به اندازه سر سوزنی که این علامت استجابت دعاست.


سیاستی عین دیانت


امام علی

به گمان برخی سیاسیون با قدم نهادن در مسائل کلان سیاسی و برای پیشبرد اهداف سیاسی خویش - هر چند این اهداف پیوند عمیقی با دین داشته باشد- دیگر نمی توان اخلاق را با تمامی زوایا و وسعتش در عرصه سیاست پیاده کرد. به عبارت دیگر انسان نمی‌تواند هم سیاسی باشد و هم اخلاقی.

این عده تصور می کنند که یک رجل سیاسی با ورود به صحنه سیاست و مدیریت کلان کشور ناگزیر است از یکسری اصول اخلاقی چشم پوشی کند تا بتواند چرخه مدیریت جامعه را بنحو احسن بچرخاند.

با این منطق است که مشاهده می شود عده ای با سر کار آمدن در رأس اداره جامعه ای، از بسیاری اصول اخلاقی مسلّم و مقبول میان افراد جامعه دست می کشند و توجیه این کارشان این است که اصول اخلاقی در عرصه سیاست غیر از اخلاق متعارف است. و این ادعایی بیش نیست و جز آنچه در صدر سخن از زبان ایشان گفته شد دلیلی ندارد؛ بر فرض دلیلی نیز بر آن بیاورند این نظر و این شیوه عملکرد سیاسی خلاف سیره اخلاقی بزرگ سیاستمدار اسلام یعنی امام علی علیه السلام در عرصه سیاست است.

حضرت علی علیه السلام از زمانی که پا در صحنه سیاست گذاشت هماره به اصول اخلاقی پایبند بود. و برای پیروزی بر رقیب چه در عرصه پیکار و چه در عرصه حکومتداری از خط قرمزهای اخلاقی عبور نکرد.

 

سیاست با محوریت اخلاق

با مروری بر زندگی سیاسی امام علی صلوات الله علیه می توان در عقیده و عمل اخلاق محوری را در اعمال سیاسی ایشان بصورت شفاف مشاهده کرد. افزون بر اینکه حضرت کارگزان حکومتی خویش را به رعایت اخلاق در امور مملکت داری سفارش می کردند.

امام خطاب به جامعه سیاست زده خود، این جمله را فرمود: اریتکم کرائم الاخلاق من نفسی.[1] من کرامت های اخلاقی را به شما نمایاندم.

آنچه اخلاق گرایی امام را در سیاست تمایز می بخشد، این ویژگی است که رفتار سیاسی او از دو سو، دل در گرو اخلاق داشت: از یک سو اهدافی اخلاقی را پی می گرفت و از سوی دیگر راه دستیابی به این اهداف را بر زیر ساخت های اخلاقی تحکیم می بخشید. به سخن دیگر هم هدف ها و هم روش های دستیابی به آنها ماهیتی اخلاقی داشتند.[2]

در درگیری های داخلی و آشوب های زمان زمامداری و پیمان شکنی ناکثین و قاسطین حضرت می توانست خواسته ای نامشروع طلحه و زبیر ها را برآورده کند و یا معاویه را بر مسند خود ابقا نماید و شاید اگر این روش را پیش می گرفت حکومت وی از آسیب های ناکثین و قاسطین مصون می ماند. لیکن علی معیارها را فدای حکومت داری نمی کند. چون حکومت برای احیا ارزشهاست نه ارزشها برای حکومت

عدم بهره گیری از فریب و نیرنگ در پیشبرد اهداف سیاسی

برخلاف بسیاری از شخصیت های سیاسی جهان که برای حکومت کردن حاضرند هر عمل فریبکارانه ای را انجام دهند حضرت علی علیه السلام هرگز به چنین عملی دست نزد.

«قَدْ یَرَى الْحُوَّلُ الْقُلَّبُ وَجْهَ الْحِیلَة...».[3] زیرک دانا راه حیله را می داند. آنچه او را دست زدن به نیرنگ باز می دارد، امر و نهی خداوند است؛ پس حیله را با آنکه می بیند وا می نهد؛ در حالی که بر انجامش توانایی دارد؛ اما کسی که از انجام گناه در دین باکی ندارد، فرصت حیله ورزی را غنیمت می شمرد. «والله ما معاویة بأدهی منّی ولکنه یغدر...»[4] سوگند به خدا! معاویه از من زیرک تر نیست، او نیرنگ می ورزد و معصیت می کند و اگر زشتی نیرنگ نبود، من زیرک ترین مردم بودم، «لولا الدین و التقی لکنتُ أدهی العرب»: اگر دین و تقوا نبود من زیرک ترین عرب بودم.[5]

 

پرهیز از غرور در فعالیت های سیاسی

حضرت علی علیه السلام در جایگاه حاکم اسلامی زندگی خود را به گونه ای قرار داده بود که به مغرور شدن به جایگاه و مقام خویش نیانجامد و از طرفی هم به مدیران سیاسی حکومتش همواره توصیه به خودسازی می نمود تا حبّ ریاست آنان را به خود مغرور نسازد.

غرور

حضرت به رهبران هشدار داده که مبادا قدرت و حاکمیت آنها را مغرور کرده و دور از عقل در منجلاب کبر و نخوت غرق گردند. از این رو امام عظمت خداوند را به یاد آنها آورده می فرماید:

«اگر قدرتی که از آن برخورداری نخوتی در تو پدید آرد و خود را بزرگ بشماری، بزرگی حکومت پروردگار را که برتر از توست بنگر که چیست، و قدرتی که بر تو دارد و او را بر خود آن قدرت نیست؛ که چنین نگریستن سرکشی تو را می خواباند و تیزی تو را فرو می‌نشاند و خرد رفته ات را بجای باز می گرداند.[6]

 

سیره اخلاقی در رسیدن به حکومت

امام علی علیه السلام در بدست آوردن حکومت هیچ یک از ارزش ها را زیر پا ننهاد و در حراست از آن هیچگاه تلاش غیر انسانی از وی سر نزد. در شورای پیشنهادی خلیفه دوم یکی از محورهای پیشنهادی عبدالرحمن بن عوف این بود که امام علی علیه السلام طبق قرآن و دیدگاه دو خلیفه مدیریت کند. لیکن امام که موافق دیدگاه های خلفا نبود نپذیرفت. حضرت در ظاهر می توانست بپذیرد لیکن بعد از قدرت رسیدن طبق نظر خودش عمل کند؛ اما این پیمان شکنی است و ضد ارزش و روش نامشروع است. امام علی علیه السلام این راه را نمی پیماید.[7]

حضرت علی علیه السلام در جایگاه حاکم اسلامی زندگی خود را به گونه ای قرار داده بود که به مغرور شدن به جایگاه و مقام خویش نیانجامد و از طرفی هم به مدیران سیاسی حکومتش همواره توصیه به خودسازی می نمود تا حبّ ریاست آنان را به خود مغرور نسازد

سیره اخلاقی در تثبیت حکومت

در درگیری های داخلی و آشوب های زمان زمامداری و پیمان شکنی ناکثین و قاسطین حضرت می توانست خواسته ای نامشروع طلحه و زبیر ها را برآورده کند و یا معاویه را بر مسند خود ابقا نماید و شاید اگر این روش را پیش می گرفت حکومت وی از آسیب های ناکثین و قاسطین مصون می ماند. لیکن علی معیارها را فدای حکومت داری نمی کند. چون حکومت برای احیا ارزشهاست نه ارزشها برای حکومت.

امام بعد از بیعت بلافاصله شروع به عزل مقامهای سیاسی و استدانداران عثمان که از بنی امیه و هوادارن آنان بودند نمود با اینکه بسیار رایزنی نمودند تا آنها را ابقا کند و مغیره برای این موضوع بارها مراجعه کرد و حتی ابن عباس پیشنهاد نمود و در مورد معاویه اصرار داشت که فعلا او را عزل ننماید...لیکن امام فرمود: من دو روز هم معاویه را تحمل نخواهم کرد. در جواب مغیره که بر ابقای معاویه و عبدالله بن عامر اصرار داشت فرمود: من هیچ گاه ستمکار را یار انتخاب نمی کنم.[8]

 

رعایت اصول اخلاقی در پیکار با دشمن

در جنگ با معاویه در صفین ابتدا سپاه معاویه شریعه فرات را محاصره کردند و اجازه استفاده از آب را به سپاه امام ندادند؛ اما وقتی سپاه امام با یورشی شبانه شریعه را آزاد کرد ابتدا عده ای از یاران امام سوگند خوردند که به تلافی اقدام دشمن، آنان نیز آب را بر روی لشکر معاویه ببندند؛ اما حضرت پیام داد که: «یاران من از شما می خواهم که به شکرانه پیروزیتان بر ستمکاران اینک هر آنچه آب می خواهید برگیرید و اجازه دهید تا سپاه شام نیز آزادانه بیاید و از آب هر آنچه می خواهد بردارد و بهره گیرد.»[9]

 

پی نوشت:

1. نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه 87،مۆسسه دارالهجره، ص 119.

2. علی اکبر رشاد، دانشنامه امام علی علیه السلام، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ سوم/1385،ج6، ص 365 .

3. نهج البلاغه، خطبه 41 ،ص83.

4. همان، خطبه 200،ص318.

5. علی اکبر رشاد، دانشنامه امام علی علیه السلام،ج6، صص 381-382.

6. علی اکبر علیخانی، توسعه سیاسی از دیدگاه امام علی علیه السلام، نشر بین الملل، تهران، چاپ دوم زمستان 81، صص 273-274 .

7. حبیب الله احمدی، امام علی علیه السلام الگوی زندگی، انتشارات فاطیما، زمستان 1378،صص107-108.

8. همان، ص108.

9. سیدمحمدکاظم قزوینی، امام علی علیه السلام از ولادت تا شهادت، ترجمه علی کرمی، انتشارات دلیل ما، چاپ سوم 1386،ص532.

کتاب خاطرات سیاسی آیت‌‌الله سیدمحمد خامنه‌ای رونمایی شد

مدیرگروه مرکز تدوین تاریخ فلسفه در آیین رونمایی از کتاب خاطرات سیاسی آیت‌‌الله سیدمحمد خامنه‌ای گفت: این کتاب حاصل 3 سال گفت‌وگوی شفاهی است که پس از پیاده‌سازی، مورد بازبینی ایشان قرار گرفته است.

خبرگزاری فارس: کتاب خاطرات سیاسی آیت‌‌الله سیدمحمد خامنه‌ای رونمایی شد

دقایقی پیش و در هفدهمین همایش بزرگداشت ملاصدرا، کتاب خاطرات سیاسی آیت‌‌الله سیدمحمد خامنه‌ای رئیس بنیاد حکمت اسلامی صدرا رونمایی شد.

حسین کلباسی، مدیرگروه مرکز تدوین تاریخ فلسفه در این مراسم گفت: از آیت‌الله سید‌محمد خامنه‌ای در سال‌های اخیر با توجه به سابقه تاریخی مبارزاتی ایشان قبل از وقوع انقلاب اسلامی و ورود همه‌جانبه به صحنه انقلاب تقاضا شد خاطرات خود را قلمی کرده و در اختیار نسل حاضر قرار دهند.

وی اظهار داشت: آیت‌الله خامنه‌ای به دلیل اشتغالات و دلایل شخصی از نوشتن خاطرات سیاسی خود امتناع می‌کردند و ترجیح می‌دادند تا سایر افرادی که در میدان فعالیت‌های سیاسی اجتماعی هستند این کار را برعهده گیرند. اما از آنجایی که لازم است رویدادهای بیش از 30 سال اخیر ثبت شود و در لسان اقشار مختلف انقلاب اسلامی محفوظ بماند، ایشان مجاب شد تا مطالب را به صورت گفتاری و نوشتاری برای نسل حاضر ارائه دهد.



کلباسی با اشاره به کتاب مجموعه خاطرات سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای تصریح کرد: این کار طی سه سال اخیر و بر اساس گفت‌وگوهایی است که به صورت شفاهی انجام گرفته بود. که بعدها نوار‌های آن پیدا شد و مورد بازبینی ایشان گرفت و مرکز اسناد انقلاب اسلامی نسبت به چاپ و انتشار آن اهتمام ورزید.

وی گفت: جلد نخست کتاب خاطرات سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای در اواخر نمایشگاه بین‌المللی کتاب عرضه شد و نسخه‌هایی که عرضه شده بود همگی تمام شد و استقبال قابل توجهی از این کتاب به عمل آمد.

کلباسی اظهار داشت: با توجه به اهمیت این کتاب، مطالب و تصاویری که از فایل شخصی آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای انتخاب شده، فایده و اهمیت این اثر را دو چندان کرده است.

مدیرگروه مرکز تدوین تاریخ فلسفه در پایان از حجت‌الاسلام حسینیان رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی به خاطر چاپ این اثر تشکر و قدردانی کرد.

به گزارش فارس، در آیین رونمایی از کتاب خاطرات سیاسی آیت‌الله محمد خامنه‌ای،  حجت‌الاسلام حسینیان، جواد کامور و جواد عربانی نیز حضور داشتند و کتاب «زخمه‌ها و نغمه‌ها» شامل مصاحبه‌های آیت‌الله خامنه‌ای نیز رونمایی شد.